احمدی نژاد خامنه ای خاتمی خرداد انتخابات سیاست ایران اغتشاش انتخابات میر حسین موسوی امام خمینی انقلاب مخملی صدا سیما کامران نجف زاده افشین قطبی مهدی کروبی میمون روز قدس صانعی نمایشگاه پلیس مبارزه رزمی مختلط نرگس کلهر بابک داد بالاترین 13 آبان

۷ مرداد ۱۳۸۸

ما تا آخر ایستاده ایم



به نظر شما مرز حماقت کجاست؟



آیت الله امجد :كفر بهتر از اين اسلام نيست؟

آیت الله امجد در خصوص مسائل اخیر کشور فرمودند : اسلام هیچگاه اجازه نداده تا منکری را به خاطر معروفی انجام دهیم، آيا كفر بهتر از اين اسلام نيست؟ ، هركس با ما باشد را خوب مي دانيم و هركس با ما نباشد بد است! امروز پول و تبليغات و قدرتها بر دموكراسي حاكم شده­اند، نبايد در امور مردم تجسس كرد و به دين مردم شك كرد، مشكل اين است كه ما دوا را به درد تبديل مي كنيم ، يكي از خصوصيات بسيار مهم و درس آموز حضرت علامه طباطبايي تحمل قول مخالف بود، احساس برتري نسبت به ديگران خوب نيست متاسفانه ما به جاي توجه به اخلاق ديني، سليقه خود را بر دين تحميل كرده ايم و بيشتر به ظاهر دين چسبيده ايم و از اين ظاهر قصد ديگري داريم! نبايد مردم را از دين ترساند، حوادثي نظير سقوط هواپيما نياز به حسن تدبير دارد. به خصوص تكرار اين حوادث درست نيست و نشان از بي­تدبيري دارد و نبايد بي­تدبيري خود را به پاي مشيت الهي بگذاريم! خداوند به ما عقل و تدبير داده تا از آن استفاده كنيم در جامعه علي رغم همه شعارهايي كه داده مي شود به زنان ظلم مي شود زنها هرچقدر هم كه بد باشند اما مظلومند 1- مسلمانی ما با اسلام واقعی خیلی تفاوت دارد یکی از معجزات اسلام اینست که ما با اعمال و رفتارمان تیشه برداشته و به ریشه آن می زنیم اما هنوز اسلام زنده است. 2- ما متولی جامعه نیستیم ما باید خودمان را درست کنیم 3- دوره گردی ، حمالی و لبو فروشی از پستی میزو قدرتی که تو را بی دین کند بهتر است قدرت نباید بر ما سوار شود 4- اسلام هیچگاه اجازه نداده تا منکری را به خاطر معروفی انجام دهیم یا منکری را برای ترک منکر دیگر انجام دهیم این مسئله غلط اندر غلط است 5- ما در كثرت گير كرده ايم و غافليم و به دستگاهي كه فيلم هستي را پخش مي كند توجه نداريم . اين جهان مظهر است و قرآن مي فرمايد اين عالم سراسر آيه خدا است. سراسر عالم معجزه است. همه چيز آيات خدا است. شب و ستاره ها و كهكشان ها و ... حيوانات و ... ايات الهي هستند و اگر انسان به هوش باشد جز آيات خدا نمي بيند. تمام موجودات آيات الهي هستند. آيا برگ درخت معجزه نيست؟ ايا ژن آيات خدا نيست؟ عميت عين لا تراك. كور است چشمي كه تو را نمي بيند. حيف است انسان در اين عالم بيايد و همين جور غافل از اين دنيا برود!

نوشته های بابک داد

اينها بخشهايي است از سخنان دكتر محمدباقر قاليباف شهردار اصولگرا و ولايت مدار تهران، كه به تازگي روي يوتيوب و سايتها منتشر شده است:

{ فضای سیاست، فضای کثیفی است، حتی منی که حالم از سیاست به هم می خورد، همین الان در این فضای کثیف حرکت می کنم. اگر من بیایم از دزدی هایی که در شهرداری آقای احمدی نژاد شده بگویم که از کارچاق کن هایی که آقای احمدی نژاد داشته، الان آن کارچاق کن شده استاندار ایشان. کردان کجا آدم اصولگرا است؟ کارهایی که کرده الان گندش در آمده. حتی بچه اش و زنش هم نمی خواستند ببیندش که باباش هم قبلا چه غلطی کرده و حالا فهمیده. حالا مدرک تحصیلی اش هم به جهنم. آقای رحیمی بسیار بدتر از کردان است. آقای امیر احمدی گفته که آقای احمدی نژاد با ذلت به دنبال مذاکره با امریکاست. اینهایی که گفته می شود، شعار مبارزه و مخالفت با آمریکا، همه اش کذب و دروغگویی است. پرفسور مولانا، بورسیه پنتاگون است. من نوار آقای مشائی را می آورم. مشایی منافق بود و همسرش هم جزء منافقین بوده و بعدها که بازجوی او در زندان می شود با همسرش ازدواج می کند. "آقا" همان موقع گفتند مشایی را نگذار رییس میراث فرهنگی و گردشگری. آقای احمدی‌نژاد اول حکم مشایی را داد در رادیو خواندند بعد آمد پیش "آقا". یکی از وزرای رئیس جمهور، همسر فرانسوی دارد. وزیر شما امروز درکابینه شُرب خمر می کند. همان روزی که قرار شد من این حرفها را بزنم تا ته حرفهایم را می زنم. ما بچه انقلاب و نظام هستیم. احمدی نژاد حتی یک روز سابقه ی قبل از انقلاب ندارد، حتی یک سیلی در راه انقلاب نخورده است، اگر بوده بیاید بگوید کجا. احمدی نژاد جبهه و جنگ را اصلا ندیده؛ اگر یک روز در جبهه بود تاحالا هزار بار گفته بود. اگر «آقا» از احمدی نژاد دفاع نکرده بودند، تاحالا بارها مجلس هشتم طرح عدم کفایت احمدی نژاد را وسط آورده بود. به شما بگویم «آقا» آبروی خودش را برای دولت گذاشته و این قدرت احمدی نژاد نیست، خوبی او نیست، حمایت «آقا» از ایشان است.

ما در جایی قرار گرفته ایم که از یک طرف بی دینی و از طرف دیگر تحجر و کثافت کاری را داریم و حرکت کردن را
سخت می کند.}

***

از دكتر قاليباف مي پرسم:

1- شما اين سخنان را در يك جمع خصوصي گفته ايد و قرار گذاشته ايد يك روزي «تا ته حرفها» را بزنيد. آيا آن روز فرا نرسيده؟ آيا نمي بينيد انقلابي كه به وصيت بنيانگذارش قرار بود «به دست نااهلان و نامحرمان نيفتد» به دست مبارك «آقا» به نااهل ترين و دروغگوترين و منحرف ترين افراد سپرده شده و «آقا» از آنها حمايت مي كند؟ چرا شما نشستيد و گذاشتيد انقلاب به دست نااهلاني چون احمدي نژاد و مشائي و كردان و رحيمي و ديگران بيفتد و سكوت كرديد؟ آيا اين سكوت، نشانه ذلت نيست؟ كجاست آن شجاعت شيربچه هاي جبهه؟ كجاست آن عهدي كه با خميني و شهيدان و همسنگرانتان بستيد كه جلوي انحراف انقاب را بگيريد؟ چرا از «آقا» نمي پرسيد چرا با انقلاب و ميراث خميني، چنين قمار كثيفي كرد؟ چرا نمي پرسيد به كدامين گناه، فرزندان پاك اين مرزو بوم را در اختيار مزدوران عرب و لبناني قرار دادند تا با تجاوز به آنها و شكنجه هاي وحشيانه، اعتراض آرام مردم را با مشت آهنين سركوب كنند؟

2- من با شما مخالفم كه ما در جايي بين «بي ديني» و «تحجر و كثافتكاري» قرار گرفته ايم. اتفاقا" مخالفان دولت و حاكميت كودتايي، از فرزندان سالم و پاك انقلاب 57 هستند كه به احياي ارزشهاي آن قيام كرده اند. آقايان موسوي و خاتمي و كروبي «نماد» آن ارزشهاي راستين هستند و ميليونها طرفداران جنبش سبز، فرزندان راستين ايران پاك هستند. اتفاقا" دعوا، دعواي اخلاق و كثافتكاري است. دعواي امانت و خيانت است. دعواي حق و باطل است و «آقا» با تمام هيمنه و قدرتش، پشت همان جريان به زعم شما كثيفي ايستاده اند كه شرب خمر مي كنند، منافق بوده اند، دزدي مي كنند و... اگر حرف شما درست باشد كه ما در جايي قرار گرفته ايم بين «بي ديني» و «تحجر و كثافتكاري»، معلوم است «آقا» حتي به وظيفه خطير حفظ دين هم عمل نكرده اند! آيا هنوز ايشان را «ولي» و آقاي خود مي دانيد؟ آيا همين سخنان، دلايل محكمي براي اسقاط شرايط رهبري و مرجعيت و حتي «مسلماني» در آقاي شما نيست؟ شما تا كي مي خواهيد به سكوت خود ادامه دهيد و «ته آن حرفها» را نزنيد؟ و براي رعايت كدام مصلحتي واجبتر از اصل دين و واجبتر از اصل انقلاب سكوت مي كنيد؟ اما اگر بپذيريم نظر شما درست است كه يك طرف «بي ديني» است و در طرف ديگر (كه «آقا» و احمدي نژاد ايستاده اند) «تحجر و كثافتكاري» وجود دارد، نسل من «بي ديني» را بر آن مسلماني منحرف و فاسد ترجيح مي دهد. اگر دين و مسلماني همان رفتارهاي حقير و دزديها و دروغهاي افرادي مثل احمدي نژاد و حمايتهاي «آقا» از آنهاست، بگذاريد آنها «نماد دين» باشند و مثل تمام اين سالها، مخالفان خود را بي دين بخوانيد.

3- آقاي دكتر قاليباف يك روز بنشينيد و از «آقا» چند سئوال بپرسيد و اگر به حجت عقلي نرسيديد، زودتر به نتيجه اي عمل كنيد كه منصفان و خردمندان بدان رسيده اند. از ايشان چرا «آقا» آبروي خود را هزينه فرد حقيري مثل احمدي نژاد كرده كه به قول شما نه انقلابي بوده، نه اهل جنگ و جبهه است و بسياري از وزيران و منصوبين او در دولت نهم، چنان فسادها و انحرافاتي داشته و دارند؟ آيا اينها دليل «عقلانيت» و «خبيري» و جزو «تدبيرهاي» مقام رهبري است؟ آقاي خامنه اي از شرايط رهبري نظير عدالت، بي طرفي، سلامت نفس و سلامت روحي و عقلي «ساقط» شده اند و علاوه بر به قول شما «آبروي خودشان»، دارند دين و مردم را نيز به پاي قدرت طلبي شان قرباني مي كنند. آيا همه اين دلايل كافي نيست مجلس خبرگان به وظيفه قانوني اش براي عزل «آقا» از جايگاه خطير رهبري عمل كند؟ اگر مجلس خبرگان خود «منصوب» حضرت آقاست و جرأت مقابله با ايشان را ندارد و نم تواند به وظايف قانونيش عمل كند، آيا همين دلايل شما را به حجّيت شرعي و عقلي نمي رساند كه «آقا» از شرايط رهبري ساقط شده اند؟ شما دليل اينهمه عملكرد خسارتبار و دليل حمايت از اين شيادان و آدمكشان را از خود حضرت «آقا» بپرسيد و اگر به حجت عقلاني نرسيديد، به «تكليف خود» عمل كنيد و به سهم خودتان «نگذاريد انقلاب و مردم به دست نااهلان و نامحرمان بيفتد». در «يوم احساب» دليل بي عملي و انفعال شما و ما را از خود شما و ما پرسش مي كنند نه از «آقا». اين را به ساير دوستان ولايت مدار خود نيز بگوييد تا با اين بهانه از خود رفع مسئوليت نكنند. همه ما مسئوليم در مقابل انحراف و فساد و باطل بايستيم.
(بابک جان ، خیلی مخلصیم)

مرگ خوب است برای همسایه

تا امروز بسياري از طرفداران دكتر احمدي‌نژاد بخاطر اينكه آيت‌الله هاشمي رفسنجاني در خطبه‌هاي نمازجمعه‌ي خود؛ به هدف اعتمادسازي نسبت به نظام خواستار آزادي زندانيان حوادث اخير شده بودند، ناراحت بوده و اين ناراحتي را با مقالات، مصاحبه‌ها و سخنراني‌هاي خويش ابراز مي‌كردند.

اما ديروز اتفاق ديگري افتاد!

آقاي احمدي‌نژاد با نگارش نامه‌اي به آيت الله هاشمي شاهرودي خواستار اعمال «حداكثر» رأفت اسلامي نسبت به بازداشت‌شدگان اخير شد!

بگذريم از اينكه اين نامه «یک روز پس از دستور صريح آيت‌الله شاهرودي» براي تعيين تكليف وضعيت زندانيان «حداكثر تا يك هفته‌ي ديگر» نوشته شده است!
ز همه‌ي اينها كه بگذريم، مساله اين است كه آيا وقتي آيت الله هاشمي رفسنجاني چنين درخواستي را مطرح مي‌كند بايد آنرا در راستاي حمايت از اغتشاش‌گران و آشوب طلبان و همراهي با عوامل كودتاي مخملي (!) ارزيابي كرد اما اگر اين تقاضا از طرف دكتر احمدي‌نژاد يا شخصيت ديگري مثل آقاي دكتر توكلي صورت بگيرد بايد سكوت كرد يا آنرا نشان از رأفت اسلامي يا توجه به حقوق شهروندي دانست؟!
منبع :jaryaneahmadinejad.blogfa.com

آخر وقاحت!!!!!!!!!!!!!!!!!!

مخبر كميته ويژه مجلس با اشاره به ديدار اعضاي اين كميته از زندان اوين گفت: بازداشت‌شدگان حوادث‌ اخير از برخورد و رفتار مسئولان زندان اوين راضي بودند و گلايه‌اي نداشتند.

كاظم جلالي نماينده مردم شاهرود و مخبر كميته ويژه مجلس براي پيگيري وضعيت بازداشت‌شدگان حوادث اخير در مجلس شوراي اسلامي در گفت‌وگو با خبرنگار امور مجلس خبرگزاري فارس با اشاره به بازديد عصر امروز اعضاي اين كميته از بازداشت‌شدگان حوادث اخير در زندان اوين اظهار داشت: طي بازديدي كه عصر ديروز اعضاي كميته از زندان اوين داشتند با همه افرادي كه در زندان اوين بودند بجز اشخاص سياسي ديدار و گفت‌وگو كرديم.

وي در ادامه با اشاره به ديدار اعضاي اين كميته با بازداشت‌شدگان حوادث اخير ابراز داشت: مجموعاً اين افراد از مسئولان زندان اوين و رفتاري كه آنها با اين افراد داشتند راضي بودند.

سوتی خفن شبکه 3



مقایسه 57 و 88




فرضیه عدم تعادل روانی آقای ا.ن.

اجازه دهید با هم چند خبر آشنا را که در روزهای چهارم و پنجم مرداد ماه جاری رخ داده اند مرور کنیم: 1- خبرگزاری های رسمی کشور خبر دادند که رییس جمهور وزرای ارشاد و اطلاعات را بر کنار کرده است. 2- رسانه های حامی دولت یادآور شدند که با برکناری دو وزیر، کابینه از حد نصاب می افتد. 3- سایت ریاست جمهوری اعلام که تنها وزیر اطلاعات برکنار شده است. 4- وزیر ارشاد نوشت که "ابلاغ نخست" رییس جمهور را "جدی گرفته" و بنابراین به کار خود ادامه نمی دهد. 5- دفتر رئيس جمهور اعلام کرد از نامه وزیر ارشاد به رييس جمهوري "استنباط استعفا نمي شود" و "اگر فرض بر استعفا باشد اين استعفا از سوي رييس جمهوري پذيرفته نشده است".

توجه داشته باشید که همه اتفاقات فوق، تنها در عرض "دو روز" رخ دادند. در مورد دلیل آنها هم، روایت کاملاً یکسانی توسط منابع خبری محافظه کار نقل شده است: در جلسه 31 تیر هیأت وزیران، وزرای ارشاد و اطلاعات از احمدی نژاد به خاطر تعلل در اجرای فرمان رهبری در برکناری رحیم مشایی از سمت معاون اولی رییس جمهور انتقاد کرده اند. واکنش محمود احمدی نژاد به این انتقاد، برکناری سریع هر دو وزیر بوده، اما سپس متوجه شده که طبق اصل 27 قانون اساسی (که تصریح دارد در تعویض نیمی از اعضای کابینه، دولت به رأی اعتماد مجدد نیاز خواهد داشت) تعویض دو وزیر ادامه کار دولت او را غیر قانونی خواهد کرد. در نتیجه، تصمیم گرفته یکی از دو وزیر برکنار شده را به سر کار خود برگرداند حتی استعفای او را هم نپذیرد...

آیا همه تشنج های رخ داده از زمان انتصاب مشائی تاکنون، قسمتی از یک نقشه پیچیده برای منحرف کردن افکار عمومی از انتخابات مخدوش 22 خرداد بوده است؟ برای کسانی که چنین نظری دارند احترام قائلیم و شاید هم حق با آنها باشد. اما به طور کلی، به نظر می رسد در شرایطی که دولت احمدی نژاد در حال کشمکش برای جا انداختن "مشروعیت" دولت خود پس از انتخاباتی مخدوش است، هر گونه تحولی که نشان دهنده بحرانی بودن وضعیت این دولت –به ویژه در میان مدافعان آن – باشد، پیش از هر چیز باعث بالا رفتن روحیه مردم معترض و پایین آمدن انسجام حکومت می شود. اما حتی این هم، همه داستان نیست. می توان موضوع را از زاویه ای دیگر نیز دید و آن اینکه آیا اصولاً تا این حد حساب کردن بر روی "پیچیدگی" و "تعقل" آقای احمدی نژاد و همکارانش، واقع بینانه است؟ به عبارت دیگر، آیا احمدی نژاد موجودی چنین برنامه ریز است که باید برای تمام کارهای او، به دنبال یافتن اهداف و انگیزه های پیچیده و حساب شده باشیم؟ احتمالاً نه.

اجازه دهید مثالی بزنیم: در دوران مبارزات انتخاباتی ریاست جمهوری 84 ، احمدی نژاد در هنگام تعریف زندگی گذشته خود گفت که پدرش در سال 72 "بر اثر حادثه تصادف فوت کرده است". ده ماه پس از رسیدن به مقام ریاست جمهوری، رییس جمهور دوباره اعلام کرد که پدرش فوت کرده است. متعاقباً تمام مقام های مملکتی به او تسلیت گفتند و در مجلس ختم "پدر رییس جمهور" شرکت کردند و خود محمود احمدی نژاد هم به عنوان صاحب عزا در مجلس حضور یافت. آیا ممکن است پدر او دوبار فوت کرده یا آنکه وی در قبل و بعد از ریاست جمهوری خود، از فوت دو نفر به عنوان پدر خود خبر داده باشد؟ قطعاً نه. پس چرا محمود احمدی نژاد چنین دروغی را گفته است؟ وقتی رییس جمهور در مورد موفقیت های دولت خود دروغ می گوید، می توان به راحتی دلیل این کار را فهمید. اما برای دروغ گفتن در مورد مرگ پدر هم مفعت سیاسی مشخصی وجود دارد؟

مثال دیگر: جای تردید نیست که محمود احمدی نژاد در سال 84 ادعا کرده است که امام زمان در عرض دو سال آینده ظهور خواهد کرد. این خبر به طور علنی توسط حسن روحانی رییس اسبق شورای عالی امنیت ملی ایران و رسول منتجب نیا نایب رییس حزب اعتماد ملی هم بیان شده است. در نگاه اول، می توان این طور فرض کرد که احمدی نژاد با اهداف سیاسی – مثلا برای آن که اقدامات دولتش را مقدمه ظهور امام غایب تلقی کند - چنین ادعای غریبی را مطرح کرده است. اما در این میان، یک نکته مبهم باقی می ماند: چرا احمدی نژاد در سال 84 نگفته بود که امام زمان مثلا چهار یا پنج سال دیگر ظهور می کند؟ چرا او باید از ظهور امام در دو سال بعد سخن می گفت، که نادرستی آن در همان دوره اول ریاست جمهوری وی قابل اثبات بود؟ آیا برایش مهم نبود که نادرست از آب درآمدن پیش بینی او، باعث انگشت نما شدنش در حلقه های درون نظام پیش از انتخابات ریاست جمهوری سال 88 بشود؟...

اینجاهاست که فرضیه نگران کننده ای تقویت می شود: عدم تعادل روانی محمود احمدی نژاد. بیان این فرضیه، نه برای توهین به نامبرده، که برای هشدار در مورد احتمالی است که بسیاری از رفتارهای محمود احمدی نژاد را به گونه ای خطرناک توضیح می دهد. اگرچه آقای احمدی نژاد مشکلی با بیان مطلب کذب ندارد، اما به احتمال قوی مثلاً وقتی از ظهور امام زمان در عرض دو سال سخن گفته، واقعاً دچار این ذهنیت بوده که راست می گوید و از عالم غیب و وقایع آینده خبر دارد. به همین ترتیب، وقتی وی در اقدامی محیرالعقول از فوت پدر خود در دو زمان مختلف سخن گفته، باید احتمال داد که این کار را نه از سر برنامه ریزی برای کسب منافع مشخص، که به علت عدم تعادل روانی انجام داده باشد.

اجازه دهید یک بار دیگر به فیلم معروف اظهارات آقای احمدی نژاد در ملاقات با آیت الله جوادی آملی را در مورد ظهور یک هاله نور در اطراف وی در هنگام سخنرانی در سازمان ملل متحد نگاه کنیم. به نظر می رسد او واقعاً در هنگام بیان چنین ادعایی، دچار این خیال است که در سازمان ملل، همچون مقدسین در هاله ای از نور قرار داشته. اما حتی اگر فرض کنیم که وی دچار این خیال نبوده و با بیان چنین سخنانی قصد داشته عامداً آیت الله جوادی آملی را فریب بدهد، سوالی دیگر مطرح می شود: آیا کسی که در این توهم است که می تواند به آیت الله های قم بقبولاند که نوری الهی پیرامون او وجود داشته، دارای وضعیت روانی طبیعی است؟ مشکل بتوان به سوال فوق جواب مثبت داد.

چنین ابهاماتی، در مورد بسیاری از دیگر رفتارهای آقای احمدی نژاد نیز وجود دارند. در همین فقره اخیر تشنجات ایجاد شده بر سر انتصاب مشایی و برکناری وزرا نیز، می توان رفتار رییس جمهور را از زاویه ای متفاوت – با توجه به ابهامات موجود در مورد تعادل روانی وی- مورد تحلیل قرار داد.

آیا احمدی نژاد نمی توانست قبل از برکناری دو وزیر، تعداد کل وزرای تعویض شده دولت خود را بشمارد تا متوجه شود با دست خود در حال از رسمیت انداختن کابینه است؟ لابد می توانست. اما ظاهراً به خاطر عصبانیت از آن دو، چنان تعادل خود را از دست داد که متوجه این مساله نشد.

آیا احمدی نژاد نمی توانست بفهمد که اگر رهبر جمهوری اسلامی ایران از او حمایت بی مرز نمی کرد و مستقیماً با معتقدان به تقلب در انتخابات درگیر نمی شد، امکان نداشت که وی بتواند به مقام ریاست جمهوری برسد؟ لابد می توانست. اما ظاهراً با گذشت شش روز از صدور دستور رهبر در مورد برکناری مشایی، هنوز در ذهن نامتعادل وی محاسباتی نامفهوم در جریان بود که مانع می شد تا واکنشی علیه پدر عروس خود نشان دهد، و تنها پس از انتشار علنی آن دستور بود که بناچار به ولی نعمت خود تمکین کرد.

آیا احمدی نژاد نمی فهمید که با ارتقای مقام رحیم مشائی به سمت معاون اول رییس جمهور - در حالی که مراجع تقلید قم، 50 نماینده از 88 نماینده مجلس خبرگان و 200 نماینده از 290 نماینده مجلس شورای اسلامی خواستار تعویض وی از پست ریاست سازمان گردشگری شده بودند - چطور همه را علیه خود بسیج خواهد کرد؟ ظاهرا در فضای ذهنی او، مرزهای واقعیت و خیال چنان در هم ریخته که حتی انجام چنین محاسبه ساده ای هم ممکن نبوده است.

لازم به تأکید مجدد است که تمام آنچه ذکر شد برای توهین به احمدی نژاد نیست. اما نمی توان از بیان این هشدار به مسوولان جمهوری اسلامی چشم پوشید که سرنوشت خود را به دست فردی سپرده اند که عدم تعادل روانی او، بیش و پیش از هر چیز حکومتی که آن مسوولان مجبور به حفظش هستند را تهدید می کند. آیا رییس جمهوری که به واسطه یک عدم تعادل آنی، تصمیمی در مورد وزرای خود می گیرد که دولت او را نابود می کند، فرد قابل اعتمادی برای مدیریت موضوعات پیچیده ای چون پرونده هسته ای یا بحران امنیتی ایجاد شده پس از انتخابات است، که به سرنوشت نظام جمهوری اسلامی گره خورده اند؟

می توان فهمید که نهادهای ارشد حکومت ایران، به دلایل واضح مایل به پذیرش تقلب گسترده در انتخابات 22 خرداد نیستند. اما جا دارد که این نهادها متوجه باشند که با ایستادگی بر سر ریاست جمهوری آقای احمدی نژاد، که در دو ماه گذشته هفته ای یک بحران "عظیم" برای نظام ایجاد کرده، جمهوری اسلامی در متفرق ترین، بحرانی ترین و متزلزل ترین شرایط در سه دهه حیات خود قرار گرفته است.

حتی اگر رهبر ایران قادر به کوتاه آمدن در مورد نتایج انتخابات ریاست جمهوری اخیر نیست، هنوز راه هایی برای حل آبرومندانه بحران اخیر وجود دارد. آیت الله خامنه ای می تواند با ملاحظه وضعیت روانی ویژه آقای احمدی نژاد، به همان شیوه که در مورد مشایی عمل کرد، از رییس جمهور بخواهد که برای مصالح عالی نظام از پست ریاست جمهوری استعفا دهد. این تصمیمی است که با توجه به تنش های بی سابقه ای که آقای احمدی نژاد با نهادهای نظام ایجاد کرده، امکان توافق بر سر آن در سطح حکومت، کاملاً وجود دارد. با استعفای محمود احمدی نژاد، بدون آن که رهبر مجبور به اذعان به تقلب در 22 خرداد شود، انتخابات ریاست جمهوری خود به خود تجدید خواهد شد. در انتخابات جدید، حتی نهادهای نظام برای ایجاد نکردن تصور "شکست" خود می توانند از نامزدهای اصلاح طلب انتخابات گذشته بخواهند که از کاندیداتوری مجدد خودداری کنند. کاندیداهایی که با ایستادگی بر سر حفظ جمهوریت نظام، وظیفه تاریخی خود را انجام داده و رییس جمهور شدن یا نشدن شان، تفاوتی در جایگاه آنان در جامعه ایران ایجاد نخواهد کرد.

در چنین شرایطی، برگزاری انتخاباتی مجدد – و این بار تحت نظارت واقعی نمایندگان افکار عمومی تا کار به تنشی عظیم تر پس از انتخابات نکشد - می توان کشور را از بحرانی که از 22 خرداد تاکنون دچار آن شده است نجات دهد؛ اگر هنوز عزمی برای حل عقلانی مشکلات وجود داشته باشد.
منبع:http://www.roozonline.com/persian/opinion/opinion-article/article/2009/july/29//-b161881ea3.html

آقای خامنه ای ! تمومش کن

شمي شاهرودي خواستار «اعمال حداكثر رأفت اسلامي نسبت به بازداشت‌شدگان اخير» شد! حتی نحوه بیان این جمله از زبان دروغگوی قرن، هراس انگیز است.رییس جمهوری که تاثیر دولت مهرورزش بر بدنه اقتصاد، فرهنگ، سیاست و مردم ایران تا ابد باقی خواهد ماند در این نامه نمکی بر زخم دل مردم پاشیده است. گویی بی گناهی را به باد کتک بگیری و بعد با پوزخندی شنیع بگویی سعی میکنم لطف کرده و ببخشمت! وقایع 26 سال حکومت اسلامی را اگر نادیده بگیریم، کارنامه ننگین دولت نهم در همه ابعاد را هم اگر به دیده لطف و از روی بزرگواری ببخشیم، در این فصل انتخابات دستگاه دیکتاتوری اسلامی جنایت و رفتار ضد بشری را بحدی رساند که سقف مطالبات مردمی که خواستار «بازشماری آرا » بودند به «انحلال حکومت اسلامی» رسیده است. اهمیتی ندارد دنبال دلیل درخواست آزادی و عقب نشینی ظاهری حکومت اسلامی در مورد عزیزان در بند باشیم، آنچه که مهم است ما که طعم حکومت اسلامی و این اواخر مهرورزی اسلامی را به کمال چشیده ایم، نیازی به رأفت مدل اسلامیتان (آنهم بعد از روزها اعمال آن در زندان!) نداریم. اگر رأفت و عدلی در این دستگاه وجود داشت، موجودیت خود شما زیر سوال بود. آنچه لازم الاجراست احقاق حق چندین ساله مردم است، که از دستان کوتاه و ناقص شما بر نمی آید!
نوشته ای از ابراهیم نبوی

تعداد بازدیدها

جستجو در این وبلاگ

بايگانی وبلاگ