احمدی نژاد خامنه ای خاتمی خرداد انتخابات سیاست ایران اغتشاش انتخابات میر حسین موسوی امام خمینی انقلاب مخملی صدا سیما کامران نجف زاده افشین قطبی مهدی کروبی میمون روز قدس صانعی نمایشگاه پلیس مبارزه رزمی مختلط نرگس کلهر بابک داد بالاترین 13 آبان

۹ مرداد ۱۳۸۸

مادر احمدی نژاد رابطه پدر - پسری خامنه ای با پسرش را بشدت تکذیب کرد





بدنبال اظهارات جدید ا. ن. مبنی بر اعلام رابطه مشکوک پدر - پسری بین خود و خامنه ای رهبر (خ. ر. )، مادر مکرمه رئیس جمهور سابق، طی بیانات تندی وجود چنین رابطه ای را بشدت تکذیب کرده و گفت که در جوانیش هرگز به مشهد سفر نکرده است! اما محمود احمدی نژاد در پاسخ این مطلب، ضمن ابراز علاقه به مادر خود گفت: " بگم؟ بگم؟ ... آقا بارها در راه مشهد به تهران، از ارادان گذر کرده است، مدارکش هم موجود است! ". از عکس العمل بعدی مادر مربوطه خبری در دست نیست.

«هالوكاست اسلامي» در ايران!( نوشته بابک داد)

نظام تحت رهبري آقاي خامنه اي، همواره مي كوشيد با علم كردن نقض حقوق بشر زندانيان «گوانتانامو» و«ابوغريب» و خشونت سربازان اسرائيلي، خود را پرچمدار عدالت و «نماد رأفت اسلامي» معرفي كند و چنين تظاهر و تبليغ مي كرد كه زندانهايش «سوئيت مجهز» دارند و چنان با زندانيان به ملاطفت رفتار مي شود كه آنان به سرعت از مواضع سياسي و اعتقادي خود بر مي گردند و توبه مي كنند و داوطلبانه در اعترافات تلويزيوني شركت مي نمايند!

سالها از تظاهر نظام به اين ژست دروغين گذشت و چهره خونريز نظام گهگاه ظهور و بروزي مي كرد و باز با بمباران تبليغاتي مقامات، چهره حقيقت مخفي مي گشت. صداي اعتراض برخي آزادشدگان از بدرفتاريهاي ماموران قضايي و زندانبانان، فقط هنگامي شنيده مي شد كه يا جسدشان تحويل خانواده ها مي شد و يا بعد از آزادي يا مرخصي از زندان، به مهاجرت از وطن ناگزير مي شدند و در دنياي آزاد مي توانستند از سفاكي قضات و بازجويان و ماموران زندان پرده بردارند. اما غالبا" اسناد و مدارك آزارها و شكنجه ها توسط مسئولان امحاء و پاكسازي مي شد و اثبات حقوقي شكنجه ها چندان آسان نبود.

اينك به بركت (!) كودتاي ننگين اخير، تمامي چهره واقعي اين نظام غيرمشروع و حكومت جائر و ظالم «يكجا» از پرده بيرون افتاده و حاكمان به طور كامل رسوا شده اند و پوشالي بودن داعيه مشروعيت مردمي و ادعاي اسلاميت و عدالت و... را يكجا نشان داده اند. به بركت اين كودتا، تمام جهانيان ديدند رفتار مأموران در «ام القراي اسلام!» با مردم معترض و تجمعات آرام، چقدر وحشيانه تر از رفتار سربازان صهيونيست با شهروندان فلسطيني بود. دنائت و خونريزي مأموران و بسيجيان و پليس ايران، چنان «واقعيت ظلم نظام» را آشكار كرد كه ديگر هر شعار مقامات نظام براي دفاع از حقوق ملتهاي مظلوم،فقط آنان را بي آبروتر از آنچه هستند، مي سازد. اينك با افشاي جنايات در كمپ مخوف كهريزك و زندان 66 سپاه و افشاي انواع جنايات ضدبشري نيروهاي تحت امر آقاي خامنه اي و وجود دهها قرباني «شكنجه هاي كثيف» در زندانها، مقامات نظام جمهوري اسلامي نمي توانند داعيه هاي نخ نماي عدالت و رأفت و عطوفت اسلامي را تكرار كنند و نزد تمام مردم ايران و جهان رسوا و بي حيثيت شده اند. اين از بركات اين كودتا بود كه به يكباره، تمام اسناد و مدارك جنايات نظام ولايي را «رو» كرد. تا آن اندازه كه كمپ كهريزك را به اردوگاه آشويتس تبديل نمودند و يك «هالوكاست اسلامي» بدست آقاي خامنه اي و كودتاچيان رقم خورد كه «ابعاد واقعي» جنايات در آن، حتي با دستور نمايشي تعطيلي آن، مخفي نخواهد ماند!

ايرانيان مهاجر و هموطنان عزيز! در اين شرايط لازم است قبل از امحاء اسناد و مدارك اين هالوكاست فجيع، هرچه زودتر يك «دادخواست ملي» از سوي آحاد ملت ايران براي تعقيب و محاكمه و مجازات تمامي مسببان و آمران و عاملان اين جنايات كثيف، تهيه و به دادگاههاي بين الملي تسليم كنيم. ايرانيان با تمام زخمي كه بر بدن دارند، اما با تمام وجود به جهانيان نشان مي دهند به جاي هر اقدام تلافي جويانه اي، خواهان «اعمال قانون» در مورد مقامات ظالم و تمامي مسببان و عاملان اين هالوكاست اسلامي هستند. كساني كه به هيچ اصل قانوني در مورد زندانيان بيگناه پايبند نبوده و نيستند و وحشي گري و سبعيتشان چنان است كه روي هالوكاست اردوگاه آشويتس بدست هيتلر را سفيد كردند و گستردگي جنايات، حتي «آمران اصلي جنايات» يعني آقاي خامنه اي و احمدي نژاد را هم به «واكنشي نمايشي» مجبور ساخت. رهبر بعد از پنجاه روز جنايت در كمپ كهريزك، در اقدامي نمايشي دستور تعطيلي آن را صادر كرد و رئيس جمهور منصوب او، از دستگاه قضائي خواسته است «طعم گواراي محبت ديني» را به زندانيان بچشانند! و لابد از ديدگاه رئيس جمهوري كه روابطش با «رحيم مشائي» سوء ظن رسانه هاي جهاني مانند تايم را برانگيخته و همگان را به داشتن روابط خاص(!) ميان آنها مشكوك كرده، آن طعم گوارا(!) يعني «لواط و تجاوز» به پسران و دختران زنداني توسط مزدوران لبناني و قلدر عرب! و اختفاي آثار انواع آزارها و تعرضها بر جسم و جان نازنين فرزندان ملت! «طعم گواراي محبت ديني» لابد يعني سوزاندن اجساد، امحاء و دستكاري گزارش پزشكي قانوني و دفن شبانه اجساد قربانيان! يعني تهديد عزداران بر سكوت و خفقان!

لازم است با جديت و سرعت، كار شكايت ملي از مسببان، آمران،عاملان، قضات و كليه همدستان اين «نسل كشي وحشيانه» انجام شود تا احمدي نژاد و سران دولت و مقامات حكومت كودتا، به محض خروج از كشور، با حكم قضائي بين المللي دستگير و در محاكم بين المللي محاكمه شوند. توسل به اين اقدام قانوني، وجه ديگري از شعور و حقانيت و مدنيت ملت ما را به جهانيان اثبات خواهد كرد، اما مراقب باشيم با مديريت زمان، فرصت «امحاي آثار جرم» را به بانيان اين «هالوكاست اسلامي» ندهيم.

«هالوكاست اسلامي» فقط به «كمپ كهريزك» محدود نيست!

شكنجه ها و كشتارها هنوز ادامه دارند!

سران كودتا و مقامات ايران بايد پاسخ دهند چرا در برابر پنجاه روز جنايات هولناك و ضدانساني در «آشويتس ايران»؛ يعني كمپ كهريزك تا به حال، سكوت كرده بودند؟ آنها با نزديك شدن به روز تنفيذ «رئيس جمهوري منصوب رهبر» و به قصد آرام كردن فضاي سياسي كشور، به تعطيلي نمايشي آن مبادرت مي كنند، اما ددمنشي و خوي وحشي شان همچنان پابرجاست و هالوكاست و كشتار و شكنجه هاي كثيف را در اسارتگاههاي ديگر ادامه مي دهند. سران نظام بايد بگويند چرا اين كمپ مخوف را براي سركوب اعتراضات آرام مردم و يا حتي آنچنان كه ادعا كرده اند براي نگهداري معتادان، تدارك ديده بودند؟ معتادان هم بر اساس حقوق اوليه انساني، نبايد در چنان بيغوله هاي مخوفي نگهداري يا مجازات شوند! به طريق اولي، آن كمپ كه بي شباهت به اردوگاه «آشويتس نازيها» نيست، نبايد فرزندان و جوانان بيگناه ملت را در خود جاي ميداد! سران نظام بايد بگويند چرا دست ماموران وحشي و مزدوران اجير شده عرب را براي انواع شكنجه و آزار و تعرض و قتل بهترين فرزندان اين ملت آزاد گذاشتند؟ سران كودتا بايد بگويند بعد از تعطيلي نمايش اين كمپ، باقي زندانيان اين اردوگاه ضدانساني را به كدام اسارتگاه مي برند؟ و آيا در زندانهاي ديگر، شبيه اين رفتارهاي وحشيانه و شكنجه هاي كثيف با زندانيان صورت نمي گيرد؟ آنها بايد بگويند بر سر اجساد قربانيان مظلوم اين اردوگاه و شهداي جنبش سبز در ساير زندانها چه آمده است؟ چرا سرنوشت صدها تن از مفقودين را به خانواده هاي چشم به راه اعلام نمي كنند؟ و چرا اجساد پاك فرزندان ملت را مخفي مي كنند؟ سران فاسد كودتاچي بايد بگويند عاملان جنايت در كمپ كهريزك، به سرپرستي سردار رادان، چگونه و چه زماني براي جنايات ضدبشري شان تحت تعقيب قرار مي گيرند؟ هرچند از قبل مي دانيم كه سران كودتا و مقامات نظام، بدليل آنكه خودشان «مسببان» و «طراحان اصلي» اين كودتا بوده و مسئول مستقيم جنايات فجيع بعد از آن هستند، هرگز پاسخي به اين سئوالات نخواهند داد. همچنين مي دانيم با تعطيلي نمايشي يك «زندان غيراستاندارد!» روشهاي وحشيانه و غير انساني و «رفتارهاي غيراستاندارد» ماموران و بازجويان و قضات در ساير زندانها به پايان نرسيده و نمي رسد.

لذا ضرورت تهيه دادخواستي از سوي ملت ايران و خانواده هاي قربانيان و بازداشتي هاي سرشناس و گمنام بيش از قبل احساس مي شود. تأكيد مي كنم «قبل از امحاء و پاكسازي آثار جنايات در آشويتس ايران» بايد نهادهاي حقوق بشري و دادگاههاي بين المللي را قانع كنيم تا حكم تحقيق جنايي و حكم پيگرد قانوني و دستگيري و محاكمه براي كليه سران كودتا و دولتمردان و اعضاي حاكميت صادر نمايند و ما نيز با روشنگري در ميان ملتهاي جهان، بايد از مردم دنيا بخواهيم دولتمردان خود را مجبور كنند تا اين دولت كودتايي و خونريز را به رسمّيت نشناسند و روابط سياسي خود با حاكميت خونريز و نامشروع ايران را به حال تعليق درآورند.

دولتهاي جهان اگر خواستار رابطه با منتخب واقعي ملت ايران هستند، بايد بپذيرند كه با رئيس جمهوري منتخب ملت ايران، مهندس ميرحسين موسوي گفتگو كنند و با دعوت از او، عملا" وي را به عنوان منتخب مردم ايران به رسميّت بشناسند. بايد دولتهاي مردمسالار جهان را با كمك افكار عمومي، براي دعوت رسمي و گفتگوهاي تلفني با رئيس جمهور منتخب مردم ايران، ترغيب و تشويق كنيم.

اين بزرگترين ضربه به دولت نامشروع كودتاست.

توجه: دوستان عزيز! در جنبش سبز هر كدام از من و شما يك سربازيم. هر كدام از من و شما يك رهبريم. هر كدام از من و شما يك سفيريم. هر كدام از من و شما يك رسانه ايم. اين خاصيت منحصر به فرد اين جنبش ملي است.

بايد نهضت آگاهي بخشي را از محيط اينترنت به سطح جامعه و به ميان مردم عادي داخل بكشانيم و علاوه بر هموطنان خود، تمامي مردم جهان را آگاه كنيم. براي نشر و ترجمه و تكثير اين مطالب، از تمام توان و امكانات خود استفاده كنيد و بدانيد جنبش سبز براي پيروزي، به آگاهي همگاني نيازمند است. هر كدام ما، رسانه و سفير اين جنبش باشيم و ديگران را آگاه كنيم.

كه خونبهاي تو، اتمام اين «زمستان» است!

امروز پنجشنبه، جنبش سبز با رهبري رادمردانه تك تك شما ايرانيان و با جلوداري عزيزان سرفراز «ميرحسين موسوي» و «مهدي كروبي» به شهيدان وطن اداي احترام خواهند كرد. همگي برويم و داغداران را تسلي دهيم.

براي آن عزيزان، اين شعر را بخوانيد كه خواننده عزيزي بنام «س. الف» فرستاده. با تشكر از او و به ياد همگي شهيدان و اسيران و مبارزان جنبش سبز ملت ايران:

قسم به بوسه آخر، قسم به تير خلاص،

قسم به خون شقايق، نشسته بر تن داس!

قسم به آتش پنهان به زير خاكستر،

قسم به ناله مادر، قسم به بغض پدر!

قسم به مشت برادر، قسم به خشم رفيق،

قسم به شعله كبريت و خواب حريق!

قسم به بال پرستو، به عطر فروردين،

قسم به نبض ترانه، قسم به خاك زمين.

كه خونبهاي تو، خون سياه جلاد است،

سكوت دامنه در انتظار فرياد است.

كه خونبهاي تو اتمام اين زمستان است،

طنين نام تو، در ذهن هر خيابان است.

سری سوم عکسهای روز پنج شنبه 8 مرداد





سری دوم عکسهای روز پنج شنبه 8 مرداد







سری اول عکسهای روز پنج شنبه 8 مرداد







بدون شرح



نامه خواندنی هویدا و ژنرالهای شاه به همکاران امروزشان در ایران


نامه هویدا و ژنرالهای شاه به همکاران امروزشان در ایران:
همکاران عزیز ایرانی !
امروز شما در مقابل مردمی هستید که 30 سال پیش ما را به جایی فرستادند که فردا شما را هم به همینجا روانه خواهند کرد !
ازین رو نصیحتی برادرانه به شما می کنیم ، از عاقبت ما درس بگیرید ، بی جهت برای حفظ مقام اول مملکت ، خود را به دردسر نیندازید ، ما هم با اعتماد به اعلیحضرت همایونی شاهنشاه ایران که زمانی قدرتی همپایه ولی فقیه امروز شما را داشت ، تمامی مساعی خود را بکار بستیم تا حکومت او را حفظ کنیم .
ما نیز در مقابل مردم خشمگین از بی عدالتی ها و ظلم های رژیم ، دست به سلاح بردیم اما نهایتا ما ماندیم و شاه رفت !
مطمئن باشید شما نزد رهبرتان عزیزتر از ما نزد اعلیحضرت نخواهید بود ، شاهنشاه ایران به وقت تنگنا ما را کت بسته تحویل مردم داد تا زمان بخرد و از ایران بگریزد . فردایی نه چندان دور ، مقام عظمای ولایت نیز شما را دست بسه تحویل مردم می دهد تا بتواند از ایران بگریزد .
البته شاهنشاه آریامهری که تمامی دنیا خواستارش بودند ، نهایتا دربدر شد و تنها انور سادات بود که مردانگی کرده و او را در مصر تحویل گرفت ، گمان نمی بریم مقام عظمای ولایت شما را حتی حسن نصراله ، چاکر همیشه دست بوس جیب خالی کن ، خواهانش گردد و به استقبالش رود ، این بازی روزگار است که بر سر تمامی مستبدین می رود و باز دیکتاتوری ظهور می کند و بازی را جدی نمی گیرد !
همکاران عزیز و قاتلین محترم !
شاهنشاه آریامهر می گفت رهبر ایران است و مقام عظمای ولایت داعیه ولایت امر مسلمین جهان را دارد!
شاهنشاه آریامهر آرزوی ژاندارمی منطقه (خلیج فارس) را داشت ، مقام عظمای ولایت شما ، ادعای مدیریت و آقایی بر جهان را دارد !
شاهنشاه آریامهر پشتیبانی تقریبا تمامی قدرتهای جهان را همراه داشت و مقام عظمای ولایت شما تنها پشتیبانش حسن نصراله فلک زده است و چاوز جیب بر !
مقامات ایرانی در زمان بزرگ ارتشداران ، در همه جهان مورد استقبال مقامات عالیه قرار می گرفتند اما خودمانیم ، به مقامات ارشد نظام شما ویزا نمی دهند و اگر بدهند ، مطمئنا دامی ست برای دستگیر کردنشان ! ضمن اینکه آقای رییس جمهور منتخب رهبر برای سفر به عربستانی که همیشه مداهنه گوی اعلیحضرت بود ، باید دریوزگی کند و وعده تغییر نام خلیج همیشه فارس را بدهد ، گویی نام این " خلیج همیشه فارس " پشت قباله مادرش بوده که اجازه بذل و بخشش آنرا دارد !
خودتان قضاوت کنید که اعلیحضرت با آنهمه امکانات نتوانست خواسته های کوچکش را برآورده سازد ، شما چگونه توقع دارید با هذیان گویی رییس جمهور منتخب رهبر و نعره های گروهبان فیروزآبادی بتوانید به آرزوهایی که برای حضرت علیه فاطی بانو تنبان نمی شود و دست نیافتنی می نمایند ، دست یازید !
همکاران گرامی و جانیان عزیز !
توجه داشته باشید که ما ارکان حکومت شاهنشاهی بودیم که این حکومت از سوی تمامی قدرتهای آن روز جهان حمایت می شد و چون شما هم اینگونه بی محابا خون مردم را نریختیم و آنانی که چنین بلایی را بر سر ما آوردند ، مدعی دیانت و رافت اسلامی بودند .
رژیم جمهوری اسلامی شما نه از حمایتی برخوردار است و نه بدنه اش استوارتر از حکومت شاهنشاهی ست ، ضمن اینکه مخالفان شما ( مردم ایران ) نه تنها ادعای دیانت اسلامی ندارند که بر ظلم دینی و ریای مذهبی شوریده اند و مطمئنا رفتاری که با شما خواهند کرد ، آنچنان خواهد بود که درخور رفتار امروز شما با ایشان باشد !
در زمان ما نه اینترنتی بود و نه حتی دوربین فیلم برداری وسیله ای عمومی ، اما باز هم تقریبا همه مایی که عوامل «نظام شاهنشاهی " بودیم گیر افتادیم ، امروزه مردم بوسیله ماس ماسکهایی که گویا موبایل نامیده می شود ، عکس شما را در هر تظاهرات و بگیر و ببندی ثبت کرده اند و هر جوانی در اقصی نقاط دنیا آرشیوی از عکس های شما را که در حال ضرب و جرح مردم و شلیک گلوله به سوی ندای ملت و سهرابی که از شاهنامه بیرون آمده تا اکوان دیو را رسوا کند ، ذخیره نموده تا در روز مبادا به دادگاه عرضه نماید .

توجه داشته باشید که ما یک 17 شهریور خلق کردیم ، شلوار از پایمان بدر آوردند ، شما که تقویمتان انباشته از 17 شهریورهاست !
هویدا 13 سال نخست وزیر شاه بود ، اعلیحضرت حتی 13 دقیقه هم به او مجال نداد تا از دست مردم بگریزد ، تیمسارها و سپهبدهای ارتش که سالیانی دراز به شاهنشاه خدمت کرده بودند ، حتی به اندازه وزن درجات نظامیشان نزد بزرگ ارتشداران اعتبار نداشتند تا از کشور بگریزند و جان سالم بدر برند .
شما هم از دید مقام عظمای ولایتتان ، تنها ابزاری هستید که فقط بکار قتل و سرکوب و جنایت می آیید و هرگاه تاریخ مصرفتان به سر رسد ، یا بدست خودش و یا بدست مردمی ویزای سفر به نزد ما را دریافت می کنید .
هرگاه گوش رهبرتان آماده شنیدن صدای انقلاب مردم خشمگین شود ، شما را یکایک به سلولها می فرستد تا خود و فرزندانش ( بویژه آقا مجتبی ) بتوانند چمدانها را ببندند و با هواپیمایی که الزاما اینبار توپولوف روسی نیست ، از مرزها خارج شوند .
امید است همکاران و دوستان توصیه های ما را جدی بگیرند ، بویژه گروهبان عزیز ، فیروزآبادی که در وقت فرار نه هواپیما قادر به حمل او خواهد بود و نه کشتی !
با احترام فراوان :
امیر عباس هویدا ، تیمسار سپهبد رحیمی ، تیمسار سپهبد اویسی ،تیمسار نصیری ، تیمسار خسروداد ، تیمسار ناجی

۸ مرداد ۱۳۸۸

نهضت اتو



پاک کردن آثار جرم



بدون شرح




فرزند شهید مطهری هم به جمع خس و خاشاک پیوست

۱- به جرأت مي‌توان گفت که قاطبه افراد غيرمغرضي که در سي سال گذشته با انقلاب قهر کرده‌اند، به دليل يک واژه سه حرفي بوده است: «ظلم». اين افراد، يا ظلمي بر خودشان رفته و فريادرسي نديده‌اند، و يا ظلمي آشکار در حق يک فرد ـ مانند آنچه در جريان بازجويي وحشتناک بر همسر سعيد امامي رفت ـ شاهد بوده‌اند، ولي هر چه به انتظار نشسته‌اند آب از آب تکان نخورده است. درد و سخن در اين زمينه بسيار است؛ تنها به ذکر چند نکته بسنده مي‌کنم.دفاع از يک نظام اسلامي با توسل به شيوه‌هاي غيراسلامي و بلکه غيرانساني، همان قدر موفقيت آميز است که کسي بخواهد با شرابخواري از سنت نبوي پاسداري کند. برخي رفتارها مخصوصا با بازداشت شدگان وقايع اخير و خانواده هايشان گواهي مي‌دهد که گروهي پرنفوذ ـ که حفظ آبرويشان تضمين شده است ـ براي اينکه به خيال خودشان چشم فتنه را در بياورند مجاز به هر نوع ظلمي هستند حتي اگر چيزي از آبروي انقلاب و امام باقي نگذارند.

۲. به نظر مي‌رسد که در کشور ما همه مسائل، جز يک مسأله، قابل چشم پوشي و يا اهمال است حتي آنجا که پاي يک حکم اسلامي و يا روحانيت در ميان باشد. آن استثنا آنجاست که مساله، نام «امنيتي» به خود بگيرد، به طوري که تقاضاي اجراي عدالت در مورد يک مساله امنيتي از سوي هر کس، مساوي است با همسو خوانده شدن با اسرائيل.

به همين دليل است که براي آزرده نشدن برادران اروپايي حکم قطع دست سارق (در شرايط خاص) که در قرآن هم آمده اجرا نمي‌شود و حتي در مورد اعدام شروران متجاوز به عنف به کودکان و نواميس مردم به خاطر اعتراض کشورهاي غربي کوتاهي صورت مي‌گيرد (چون اين مسائل «امنيتي» نيست و بنابراين مي‌توان کوتاه آمد)، اما در مورد مرگ افرادی چون زهرا بني يعقوب در زندان اگر تمام آبروي اسلام و نظام و انقلاب هم فدا شود مسأله‌اي نيست چون پاي دردانه‌هاي امنيتي در ميان است. باز از همين روست که فيلم «مارمولک» با اينکه شائبه به ملعبه درآمدن روحانيت را داشت از سوي کارشناسان امنيتي بي اشکال اعلام شد اما فيلم «به رنگ ارغوان» که در مورد يک مأمور امنيتي است به خاطر ممانعت آنان جواز نمايش نمي‌گيرد.

۳. هنوز پس از سي سال معلوم نيست که وظيفه نخبگان و مردم در قبال ظلمهاي مشهود در نظام اسلامي چيست؟ من نمي‌دانم که چرا بايد درباره رابطه ميان جمهوريت و اسلاميت صدها کتاب و مقاله نوشته شود اما موضوع مهمي مانند وظيفه مسئولان، علما و مردم در قبال ظلمها در يک نظام اسلامي، مورد توجه قرار نگيرد؟ حضرت امام (ره) در وصيتنامه خويش در مورد ترويج فساد چنين هشدار دادند که «مردم به دستگاه‌هاي مربوطه رجوع کنند و اگر آنان کوتاهي نمودند، خودشان مکلف به جلوگيري هستند». البته به مخيله امام هم خطور نمي‌کرد که بتوان برخي افراد بازداشتي در جمهوري اسلامي را به بهانه شرايط امنيتي، بدون محاکمه مستقيما از اتاق بازجويي روانه قبرستان کرد و الاّ چه بسا امام در وصيت نامه خود راه حلهايي در اين مورد ارائه مي‌داد.

۴. افراد بازداشت شده حتي اگر مرتد و منافق و محارب هم بودند نبايد با خانواده هايشان چنين رفتار مي‌شد. اين ديگر چه صيغه‌اي است که وقتي کسي بازداشت مي‌شود افراد خانواده اش بايد گاهي تا چند هفته سراسيمه در بيمارستانها و پزشکي قانوني سرگردان باشند و يا در اطراف زندانها تنها براي گرفتن کوچکترين اطلاعي از محل نگهداري آنان ضجه زده و التماس کنند و کسي پاسخگو نباشد و نهايتا منتظر تماس يک فرد ناشناس بمانند؟ (مگر آنکه قصدي در تکثير مخالفان نظام در ميان باشد).

در مقابل، وقتي گروهي از نمايندگان مجلس، در سايت خود از خانواده‌هاي بازداشت شدگان مي‌خواهند به آنان مراجعه کرده شايد بتوانند آنها را در پيداکردن عزيزانشان ياري کنند بلافاصله آن سايت فيلتر مي‌شود! آيا اين همان "آزادي تقريبا مطلق" در ايران است که چندي پيش رئيس جمهور در جواب خبرنگار خارجي از آن سخن مي‌گفت؟ داستان مکرر چگونگي رفتار با خانواده‌هاي جان باختگان و تعهدات اجباري هنگام تحويل جنازه از جمله اينکه «هيچ شکايتي نداريم»، خود حکايت جانسوز ديگري است.

۵. عمل به قانون هم مثل خيلي چيزهاي ديگر جناحي شده است. خلاف قانون، فقط اين نيست که کانديدايي به حکم شوراي نگهبان تمکين نکند. نمي‌شود در اين مورد فرياد را به عرش رساند اما در قبال هرگونه رفتار غيرقانوني با مردم معترض ـ که با اندک محبتي مي‌توانستند قاطبه آنان را جذب کنند ـ سکوت کرد. چنانکه پيش از اين نيز گفته ام اگر نظام ما با برخي از آنچه تحت لواي «حفظ نظام» صورت مي‌گيرد سقوط نکند بسيار بعيد است که با عامل ديگري، حتي حمله نظامي از پا درآيد.

۶. ميان «جمع کردن» يک بحران با «حل کردن» آن تفاوت بسيار است. اولي از کساني برمي آيد که به هر مساله تنها به ديد امنيتي مي‌نگرند و دومي کار افراد بصير و دلسوزي است که ديدي جامع به مسائل داشته و راه حلهاي امنيتي را آنهم بدون وقوع هيچ ظلمي آخرين گزينه مي‌دانند نه اولين گزينه. با ظلم مي‌توان يک مسأله را جمع کرد اما نمي‌توان آن را حل کرد. در يک نظام مردمي هميشه راه حل غير امنيتي مقدم و بسيار کارساز است.

روشن نيست افرادي که خود را «دشمن شناس» مي‌دانند چگونه درباره اين کارخانه‌هاي بزرگ ضد انقلاب سازي که حتي از به کام مرگ فرستادن فرزند يک مقام مسئول در بازداشتگاه هم ابايي ندارند، از رد پاي دشمن در بازداشتگاهها سخن به ميان نمي‌آورند؟ به راستي کساني که با فرزند يک مقام مسئول اين مي‌کنند با جوانان بي نام و نشان چه مي‌کنند؟

اين را هم بايد اضافه کرد که ما امروز «دشمن شناس» خودخوانده زياد داريم. عده‌اي توجه ندارند که به ويژه در هنگام بحران‌ها، دشمن‌شناسي تنها از معدود افراد بصير، عالم و متقي بر مي‌آيد و نبايد اجازه داد يکي با دسترسي به شنود، ديگري با خواندن چند بولتن محرمانه، سومي براي تسويه حساب‌هاي شخصي، چهارمي با تفسيرهاي سودجويانه تحليل‌هاي بيگانگان و پنجمي براي خودشيريني يا شهوت پست و مقام، خود را «دشمن شناس» جا بزنند.

اين به اصطلاح دشمن شناسان، که اخيرا آيت الله استادي گروهي از آنان را به نقد کشيد، به دليل قضاوت بر اساس جناح بازي ـ که به عقيده من نوعي شرک است ـ عملا بسياري از طرفداران واقعي انقلاب اسلامي، از مردم عادي گرفته تا ديگران را نه تنها از انقلاب که گاهي از اسلام هم بيزار کرده و مي‌کنند و در عمل ولو با نيت خير، خيانتي را انجام مي‌دهند که از هيچ دشمني بر نمي‌آيد.

۷. کسي نمي‌تواند خود را پيرو ولايت فقيه بداند و در عين حال در مورد ظلمهايي که نهايتا کل نظام اسلامي را به نابودي خواهد کشاند بي تفاوت بماند، مگر آنکه پيامبر (ص) را ـ نعوذ بالله ـ دروغگو بپندارد. به فرموده پيامبر (ص)، ظلم يک حکومت را نابود مي‌کند و حتي کفر چنين اثري ندارد. بنابراين هر کس نسبت به رهبر انقلاب ارادت بيشتري دارد بايد نسبت به ظلم به مردم که در واقع، خطري است که رهبري و کل نظام را تهديد مي‌کند بيشتر فرياد بزند. کسي که در شرايط فعلي تنها دم از اطاعت از رهبري مي‌زند و در عين حال بر اين ظلم‌ها چشم مي‌بندد چاپلوس رهبري است نه مطيع و مريد او.

چه اتفاقي بايد بيفتد که قاطبه علما که خود نيز براي استقرار و دوام نظام زحمتها کشيده‌اند فارغ از جناح بنديها و دعواهاي انتخاباتي در مقابل اين ظلمها واکنش جدي نشان دهند؟ آيا براي مردم قابل قبول است که براي فوت يک عالم دست چندم ـ که البته تکريمشان واجب است ـ چندين اطلاعيه از سوي علما در کمتر از 24 ساعت صادر شود ولي براي مرگ چند جوان در بازداشتگاه‌هايي که هيچ کس مسؤوليت آن را نمي‌پذيرد سکوت پيشه شود؟ نقش روحانيت در نظام اسلامي تملق گويي نسبت به نظام نيست، بلکه همان طور که شهيد مطهري تاکيد داشت ـ و البته تا حد زيادي مغفول ماند ـ رويکردي نظارتي و منتقدانه با تکيه بر عدالت است.

در اينجا ذکر دو مطلب لازم است. اول آنکه آنچه گفته شد، نه به معناي ناديده گرفتن خدمات قاطبه دست اندرکاران امنيت کشور است که بدون توسل به ظلم، خدمات زيادي براي مردم انجام داده و مي‌دهند و نه به معناي عدم لزوم مجازات سنگين براي آشوبگران واقعي که بسيار هم اندک بوده‌اند. ديگر آنکه راه حلهايي از قبيل تشکيل چند کميته رسيدگي ـ که متاسفانه تا قبل از کشته شدن فرزند يکي از مسئولان صورت نگرفت ـ اگر قرار است نهايتا به تهيه چند گزارش «خيلي محرمانه» و ارسال آن براي مسئولان بينجامد، هيچ کمکي به باور مردم به مقابله جدي با اين فجايع نخواهد کرد و شايد تشکيل ندادنش مفيدتر باشد زيرا براي مردم اميد واهي ايجاد مي‌کند.

روشن است که مرحوم محسن روح الاميني تنها مقتول مظلوم نبود گر چه اکثر صداها تنها پس از مرگ او درآمد. ما به جز چند نام ديگر مانند سهراب و اشکان نشنيده‌ايم، اما آنچه مسلم است هر کس به ظلم کشته شده باشد در قيامت کبري با کفن خونين راه را بر مسببان و نيز سکوت کنندگاني مانند نويسنده خواهد بست. به سبب سياست خبري موجود، کسي نمي‌داند آيا مثلا آنچه در مورد افراد بي‌کسي مانند «ترانه موسوي» دهان به دهان مي‌گردد راست است؟ خانواده وي که ظاهرا در اطراف مسجد قبا دستگير شده به کجا بايد مراجعه کنند؟ متأسفانه سياست خبري رسانه ملي هر خبري را باورپذير کرده است.

آيا رسانه ملي در مورد آنچه بر او گذشته است خبر موثقي خواهد داد و در صورت اثبات جرم، مجرمين را معرفي خواهد کرد؟ اگر چنين باشد اميدي به عدم تکرار اينگونه فجايع هست اما به نظر مي‌رسد اين رسانه، فعلا موظف به رصد کردن ظلم در جهان به جز ايران است آنهم در مورد کشورهايي که با ايران مشکل سياسي دارند.

شربيني که توسط يک «شهروند» آلماني در يک کشور سکولار کشته شد و در بيش از 200 بخش خبري در کشورمان از او ياد شد بسيار مظلوم بود، اما آيا يک جوان ايراني که در يک اعتراض آرام خياباني دستگير شده و بعد جنازه اش در سانسور کامل خبري ـ آن هم در کشوري که خود را پرچمدار استقرار عدالت در جهان مي‌داند ـ از بازداشتگاه بيرون مي‌آيد صدها بار مظلومتر از شربيني نيست؟

اينکه بيگانگان در حوادث اخير دست داشتند يا نداشتند، نقشه قبلي يا انقلاب مخملي در کار بود يا نبود، نظام در خطر بود يا نبود، مسبب اوليه و ثانويه اين بود يا آن، اينها بر فرض صحت، هيچ‌کدام مجوز سر سوزني ظلم به کسي نمي‌شود. در اسلام رعايت عدالت نسبت به قاتل امير المؤمنين (ع) هم واجب است.

منبع: تابناک

۷ مرداد ۱۳۸۸

ما تا آخر ایستاده ایم



به نظر شما مرز حماقت کجاست؟



آیت الله امجد :كفر بهتر از اين اسلام نيست؟

آیت الله امجد در خصوص مسائل اخیر کشور فرمودند : اسلام هیچگاه اجازه نداده تا منکری را به خاطر معروفی انجام دهیم، آيا كفر بهتر از اين اسلام نيست؟ ، هركس با ما باشد را خوب مي دانيم و هركس با ما نباشد بد است! امروز پول و تبليغات و قدرتها بر دموكراسي حاكم شده­اند، نبايد در امور مردم تجسس كرد و به دين مردم شك كرد، مشكل اين است كه ما دوا را به درد تبديل مي كنيم ، يكي از خصوصيات بسيار مهم و درس آموز حضرت علامه طباطبايي تحمل قول مخالف بود، احساس برتري نسبت به ديگران خوب نيست متاسفانه ما به جاي توجه به اخلاق ديني، سليقه خود را بر دين تحميل كرده ايم و بيشتر به ظاهر دين چسبيده ايم و از اين ظاهر قصد ديگري داريم! نبايد مردم را از دين ترساند، حوادثي نظير سقوط هواپيما نياز به حسن تدبير دارد. به خصوص تكرار اين حوادث درست نيست و نشان از بي­تدبيري دارد و نبايد بي­تدبيري خود را به پاي مشيت الهي بگذاريم! خداوند به ما عقل و تدبير داده تا از آن استفاده كنيم در جامعه علي رغم همه شعارهايي كه داده مي شود به زنان ظلم مي شود زنها هرچقدر هم كه بد باشند اما مظلومند 1- مسلمانی ما با اسلام واقعی خیلی تفاوت دارد یکی از معجزات اسلام اینست که ما با اعمال و رفتارمان تیشه برداشته و به ریشه آن می زنیم اما هنوز اسلام زنده است. 2- ما متولی جامعه نیستیم ما باید خودمان را درست کنیم 3- دوره گردی ، حمالی و لبو فروشی از پستی میزو قدرتی که تو را بی دین کند بهتر است قدرت نباید بر ما سوار شود 4- اسلام هیچگاه اجازه نداده تا منکری را به خاطر معروفی انجام دهیم یا منکری را برای ترک منکر دیگر انجام دهیم این مسئله غلط اندر غلط است 5- ما در كثرت گير كرده ايم و غافليم و به دستگاهي كه فيلم هستي را پخش مي كند توجه نداريم . اين جهان مظهر است و قرآن مي فرمايد اين عالم سراسر آيه خدا است. سراسر عالم معجزه است. همه چيز آيات خدا است. شب و ستاره ها و كهكشان ها و ... حيوانات و ... ايات الهي هستند و اگر انسان به هوش باشد جز آيات خدا نمي بيند. تمام موجودات آيات الهي هستند. آيا برگ درخت معجزه نيست؟ ايا ژن آيات خدا نيست؟ عميت عين لا تراك. كور است چشمي كه تو را نمي بيند. حيف است انسان در اين عالم بيايد و همين جور غافل از اين دنيا برود!

نوشته های بابک داد

اينها بخشهايي است از سخنان دكتر محمدباقر قاليباف شهردار اصولگرا و ولايت مدار تهران، كه به تازگي روي يوتيوب و سايتها منتشر شده است:

{ فضای سیاست، فضای کثیفی است، حتی منی که حالم از سیاست به هم می خورد، همین الان در این فضای کثیف حرکت می کنم. اگر من بیایم از دزدی هایی که در شهرداری آقای احمدی نژاد شده بگویم که از کارچاق کن هایی که آقای احمدی نژاد داشته، الان آن کارچاق کن شده استاندار ایشان. کردان کجا آدم اصولگرا است؟ کارهایی که کرده الان گندش در آمده. حتی بچه اش و زنش هم نمی خواستند ببیندش که باباش هم قبلا چه غلطی کرده و حالا فهمیده. حالا مدرک تحصیلی اش هم به جهنم. آقای رحیمی بسیار بدتر از کردان است. آقای امیر احمدی گفته که آقای احمدی نژاد با ذلت به دنبال مذاکره با امریکاست. اینهایی که گفته می شود، شعار مبارزه و مخالفت با آمریکا، همه اش کذب و دروغگویی است. پرفسور مولانا، بورسیه پنتاگون است. من نوار آقای مشائی را می آورم. مشایی منافق بود و همسرش هم جزء منافقین بوده و بعدها که بازجوی او در زندان می شود با همسرش ازدواج می کند. "آقا" همان موقع گفتند مشایی را نگذار رییس میراث فرهنگی و گردشگری. آقای احمدی‌نژاد اول حکم مشایی را داد در رادیو خواندند بعد آمد پیش "آقا". یکی از وزرای رئیس جمهور، همسر فرانسوی دارد. وزیر شما امروز درکابینه شُرب خمر می کند. همان روزی که قرار شد من این حرفها را بزنم تا ته حرفهایم را می زنم. ما بچه انقلاب و نظام هستیم. احمدی نژاد حتی یک روز سابقه ی قبل از انقلاب ندارد، حتی یک سیلی در راه انقلاب نخورده است، اگر بوده بیاید بگوید کجا. احمدی نژاد جبهه و جنگ را اصلا ندیده؛ اگر یک روز در جبهه بود تاحالا هزار بار گفته بود. اگر «آقا» از احمدی نژاد دفاع نکرده بودند، تاحالا بارها مجلس هشتم طرح عدم کفایت احمدی نژاد را وسط آورده بود. به شما بگویم «آقا» آبروی خودش را برای دولت گذاشته و این قدرت احمدی نژاد نیست، خوبی او نیست، حمایت «آقا» از ایشان است.

ما در جایی قرار گرفته ایم که از یک طرف بی دینی و از طرف دیگر تحجر و کثافت کاری را داریم و حرکت کردن را
سخت می کند.}

***

از دكتر قاليباف مي پرسم:

1- شما اين سخنان را در يك جمع خصوصي گفته ايد و قرار گذاشته ايد يك روزي «تا ته حرفها» را بزنيد. آيا آن روز فرا نرسيده؟ آيا نمي بينيد انقلابي كه به وصيت بنيانگذارش قرار بود «به دست نااهلان و نامحرمان نيفتد» به دست مبارك «آقا» به نااهل ترين و دروغگوترين و منحرف ترين افراد سپرده شده و «آقا» از آنها حمايت مي كند؟ چرا شما نشستيد و گذاشتيد انقلاب به دست نااهلاني چون احمدي نژاد و مشائي و كردان و رحيمي و ديگران بيفتد و سكوت كرديد؟ آيا اين سكوت، نشانه ذلت نيست؟ كجاست آن شجاعت شيربچه هاي جبهه؟ كجاست آن عهدي كه با خميني و شهيدان و همسنگرانتان بستيد كه جلوي انحراف انقاب را بگيريد؟ چرا از «آقا» نمي پرسيد چرا با انقلاب و ميراث خميني، چنين قمار كثيفي كرد؟ چرا نمي پرسيد به كدامين گناه، فرزندان پاك اين مرزو بوم را در اختيار مزدوران عرب و لبناني قرار دادند تا با تجاوز به آنها و شكنجه هاي وحشيانه، اعتراض آرام مردم را با مشت آهنين سركوب كنند؟

2- من با شما مخالفم كه ما در جايي بين «بي ديني» و «تحجر و كثافتكاري» قرار گرفته ايم. اتفاقا" مخالفان دولت و حاكميت كودتايي، از فرزندان سالم و پاك انقلاب 57 هستند كه به احياي ارزشهاي آن قيام كرده اند. آقايان موسوي و خاتمي و كروبي «نماد» آن ارزشهاي راستين هستند و ميليونها طرفداران جنبش سبز، فرزندان راستين ايران پاك هستند. اتفاقا" دعوا، دعواي اخلاق و كثافتكاري است. دعواي امانت و خيانت است. دعواي حق و باطل است و «آقا» با تمام هيمنه و قدرتش، پشت همان جريان به زعم شما كثيفي ايستاده اند كه شرب خمر مي كنند، منافق بوده اند، دزدي مي كنند و... اگر حرف شما درست باشد كه ما در جايي قرار گرفته ايم بين «بي ديني» و «تحجر و كثافتكاري»، معلوم است «آقا» حتي به وظيفه خطير حفظ دين هم عمل نكرده اند! آيا هنوز ايشان را «ولي» و آقاي خود مي دانيد؟ آيا همين سخنان، دلايل محكمي براي اسقاط شرايط رهبري و مرجعيت و حتي «مسلماني» در آقاي شما نيست؟ شما تا كي مي خواهيد به سكوت خود ادامه دهيد و «ته آن حرفها» را نزنيد؟ و براي رعايت كدام مصلحتي واجبتر از اصل دين و واجبتر از اصل انقلاب سكوت مي كنيد؟ اما اگر بپذيريم نظر شما درست است كه يك طرف «بي ديني» است و در طرف ديگر (كه «آقا» و احمدي نژاد ايستاده اند) «تحجر و كثافتكاري» وجود دارد، نسل من «بي ديني» را بر آن مسلماني منحرف و فاسد ترجيح مي دهد. اگر دين و مسلماني همان رفتارهاي حقير و دزديها و دروغهاي افرادي مثل احمدي نژاد و حمايتهاي «آقا» از آنهاست، بگذاريد آنها «نماد دين» باشند و مثل تمام اين سالها، مخالفان خود را بي دين بخوانيد.

3- آقاي دكتر قاليباف يك روز بنشينيد و از «آقا» چند سئوال بپرسيد و اگر به حجت عقلي نرسيديد، زودتر به نتيجه اي عمل كنيد كه منصفان و خردمندان بدان رسيده اند. از ايشان چرا «آقا» آبروي خود را هزينه فرد حقيري مثل احمدي نژاد كرده كه به قول شما نه انقلابي بوده، نه اهل جنگ و جبهه است و بسياري از وزيران و منصوبين او در دولت نهم، چنان فسادها و انحرافاتي داشته و دارند؟ آيا اينها دليل «عقلانيت» و «خبيري» و جزو «تدبيرهاي» مقام رهبري است؟ آقاي خامنه اي از شرايط رهبري نظير عدالت، بي طرفي، سلامت نفس و سلامت روحي و عقلي «ساقط» شده اند و علاوه بر به قول شما «آبروي خودشان»، دارند دين و مردم را نيز به پاي قدرت طلبي شان قرباني مي كنند. آيا همه اين دلايل كافي نيست مجلس خبرگان به وظيفه قانوني اش براي عزل «آقا» از جايگاه خطير رهبري عمل كند؟ اگر مجلس خبرگان خود «منصوب» حضرت آقاست و جرأت مقابله با ايشان را ندارد و نم تواند به وظايف قانونيش عمل كند، آيا همين دلايل شما را به حجّيت شرعي و عقلي نمي رساند كه «آقا» از شرايط رهبري ساقط شده اند؟ شما دليل اينهمه عملكرد خسارتبار و دليل حمايت از اين شيادان و آدمكشان را از خود حضرت «آقا» بپرسيد و اگر به حجت عقلاني نرسيديد، به «تكليف خود» عمل كنيد و به سهم خودتان «نگذاريد انقلاب و مردم به دست نااهلان و نامحرمان بيفتد». در «يوم احساب» دليل بي عملي و انفعال شما و ما را از خود شما و ما پرسش مي كنند نه از «آقا». اين را به ساير دوستان ولايت مدار خود نيز بگوييد تا با اين بهانه از خود رفع مسئوليت نكنند. همه ما مسئوليم در مقابل انحراف و فساد و باطل بايستيم.
(بابک جان ، خیلی مخلصیم)

مرگ خوب است برای همسایه

تا امروز بسياري از طرفداران دكتر احمدي‌نژاد بخاطر اينكه آيت‌الله هاشمي رفسنجاني در خطبه‌هاي نمازجمعه‌ي خود؛ به هدف اعتمادسازي نسبت به نظام خواستار آزادي زندانيان حوادث اخير شده بودند، ناراحت بوده و اين ناراحتي را با مقالات، مصاحبه‌ها و سخنراني‌هاي خويش ابراز مي‌كردند.

اما ديروز اتفاق ديگري افتاد!

آقاي احمدي‌نژاد با نگارش نامه‌اي به آيت الله هاشمي شاهرودي خواستار اعمال «حداكثر» رأفت اسلامي نسبت به بازداشت‌شدگان اخير شد!

بگذريم از اينكه اين نامه «یک روز پس از دستور صريح آيت‌الله شاهرودي» براي تعيين تكليف وضعيت زندانيان «حداكثر تا يك هفته‌ي ديگر» نوشته شده است!
ز همه‌ي اينها كه بگذريم، مساله اين است كه آيا وقتي آيت الله هاشمي رفسنجاني چنين درخواستي را مطرح مي‌كند بايد آنرا در راستاي حمايت از اغتشاش‌گران و آشوب طلبان و همراهي با عوامل كودتاي مخملي (!) ارزيابي كرد اما اگر اين تقاضا از طرف دكتر احمدي‌نژاد يا شخصيت ديگري مثل آقاي دكتر توكلي صورت بگيرد بايد سكوت كرد يا آنرا نشان از رأفت اسلامي يا توجه به حقوق شهروندي دانست؟!
منبع :jaryaneahmadinejad.blogfa.com

آخر وقاحت!!!!!!!!!!!!!!!!!!

مخبر كميته ويژه مجلس با اشاره به ديدار اعضاي اين كميته از زندان اوين گفت: بازداشت‌شدگان حوادث‌ اخير از برخورد و رفتار مسئولان زندان اوين راضي بودند و گلايه‌اي نداشتند.

كاظم جلالي نماينده مردم شاهرود و مخبر كميته ويژه مجلس براي پيگيري وضعيت بازداشت‌شدگان حوادث اخير در مجلس شوراي اسلامي در گفت‌وگو با خبرنگار امور مجلس خبرگزاري فارس با اشاره به بازديد عصر امروز اعضاي اين كميته از بازداشت‌شدگان حوادث اخير در زندان اوين اظهار داشت: طي بازديدي كه عصر ديروز اعضاي كميته از زندان اوين داشتند با همه افرادي كه در زندان اوين بودند بجز اشخاص سياسي ديدار و گفت‌وگو كرديم.

وي در ادامه با اشاره به ديدار اعضاي اين كميته با بازداشت‌شدگان حوادث اخير ابراز داشت: مجموعاً اين افراد از مسئولان زندان اوين و رفتاري كه آنها با اين افراد داشتند راضي بودند.

سوتی خفن شبکه 3



مقایسه 57 و 88




فرضیه عدم تعادل روانی آقای ا.ن.

اجازه دهید با هم چند خبر آشنا را که در روزهای چهارم و پنجم مرداد ماه جاری رخ داده اند مرور کنیم: 1- خبرگزاری های رسمی کشور خبر دادند که رییس جمهور وزرای ارشاد و اطلاعات را بر کنار کرده است. 2- رسانه های حامی دولت یادآور شدند که با برکناری دو وزیر، کابینه از حد نصاب می افتد. 3- سایت ریاست جمهوری اعلام که تنها وزیر اطلاعات برکنار شده است. 4- وزیر ارشاد نوشت که "ابلاغ نخست" رییس جمهور را "جدی گرفته" و بنابراین به کار خود ادامه نمی دهد. 5- دفتر رئيس جمهور اعلام کرد از نامه وزیر ارشاد به رييس جمهوري "استنباط استعفا نمي شود" و "اگر فرض بر استعفا باشد اين استعفا از سوي رييس جمهوري پذيرفته نشده است".

توجه داشته باشید که همه اتفاقات فوق، تنها در عرض "دو روز" رخ دادند. در مورد دلیل آنها هم، روایت کاملاً یکسانی توسط منابع خبری محافظه کار نقل شده است: در جلسه 31 تیر هیأت وزیران، وزرای ارشاد و اطلاعات از احمدی نژاد به خاطر تعلل در اجرای فرمان رهبری در برکناری رحیم مشایی از سمت معاون اولی رییس جمهور انتقاد کرده اند. واکنش محمود احمدی نژاد به این انتقاد، برکناری سریع هر دو وزیر بوده، اما سپس متوجه شده که طبق اصل 27 قانون اساسی (که تصریح دارد در تعویض نیمی از اعضای کابینه، دولت به رأی اعتماد مجدد نیاز خواهد داشت) تعویض دو وزیر ادامه کار دولت او را غیر قانونی خواهد کرد. در نتیجه، تصمیم گرفته یکی از دو وزیر برکنار شده را به سر کار خود برگرداند حتی استعفای او را هم نپذیرد...

آیا همه تشنج های رخ داده از زمان انتصاب مشائی تاکنون، قسمتی از یک نقشه پیچیده برای منحرف کردن افکار عمومی از انتخابات مخدوش 22 خرداد بوده است؟ برای کسانی که چنین نظری دارند احترام قائلیم و شاید هم حق با آنها باشد. اما به طور کلی، به نظر می رسد در شرایطی که دولت احمدی نژاد در حال کشمکش برای جا انداختن "مشروعیت" دولت خود پس از انتخاباتی مخدوش است، هر گونه تحولی که نشان دهنده بحرانی بودن وضعیت این دولت –به ویژه در میان مدافعان آن – باشد، پیش از هر چیز باعث بالا رفتن روحیه مردم معترض و پایین آمدن انسجام حکومت می شود. اما حتی این هم، همه داستان نیست. می توان موضوع را از زاویه ای دیگر نیز دید و آن اینکه آیا اصولاً تا این حد حساب کردن بر روی "پیچیدگی" و "تعقل" آقای احمدی نژاد و همکارانش، واقع بینانه است؟ به عبارت دیگر، آیا احمدی نژاد موجودی چنین برنامه ریز است که باید برای تمام کارهای او، به دنبال یافتن اهداف و انگیزه های پیچیده و حساب شده باشیم؟ احتمالاً نه.

اجازه دهید مثالی بزنیم: در دوران مبارزات انتخاباتی ریاست جمهوری 84 ، احمدی نژاد در هنگام تعریف زندگی گذشته خود گفت که پدرش در سال 72 "بر اثر حادثه تصادف فوت کرده است". ده ماه پس از رسیدن به مقام ریاست جمهوری، رییس جمهور دوباره اعلام کرد که پدرش فوت کرده است. متعاقباً تمام مقام های مملکتی به او تسلیت گفتند و در مجلس ختم "پدر رییس جمهور" شرکت کردند و خود محمود احمدی نژاد هم به عنوان صاحب عزا در مجلس حضور یافت. آیا ممکن است پدر او دوبار فوت کرده یا آنکه وی در قبل و بعد از ریاست جمهوری خود، از فوت دو نفر به عنوان پدر خود خبر داده باشد؟ قطعاً نه. پس چرا محمود احمدی نژاد چنین دروغی را گفته است؟ وقتی رییس جمهور در مورد موفقیت های دولت خود دروغ می گوید، می توان به راحتی دلیل این کار را فهمید. اما برای دروغ گفتن در مورد مرگ پدر هم مفعت سیاسی مشخصی وجود دارد؟

مثال دیگر: جای تردید نیست که محمود احمدی نژاد در سال 84 ادعا کرده است که امام زمان در عرض دو سال آینده ظهور خواهد کرد. این خبر به طور علنی توسط حسن روحانی رییس اسبق شورای عالی امنیت ملی ایران و رسول منتجب نیا نایب رییس حزب اعتماد ملی هم بیان شده است. در نگاه اول، می توان این طور فرض کرد که احمدی نژاد با اهداف سیاسی – مثلا برای آن که اقدامات دولتش را مقدمه ظهور امام غایب تلقی کند - چنین ادعای غریبی را مطرح کرده است. اما در این میان، یک نکته مبهم باقی می ماند: چرا احمدی نژاد در سال 84 نگفته بود که امام زمان مثلا چهار یا پنج سال دیگر ظهور می کند؟ چرا او باید از ظهور امام در دو سال بعد سخن می گفت، که نادرستی آن در همان دوره اول ریاست جمهوری وی قابل اثبات بود؟ آیا برایش مهم نبود که نادرست از آب درآمدن پیش بینی او، باعث انگشت نما شدنش در حلقه های درون نظام پیش از انتخابات ریاست جمهوری سال 88 بشود؟...

اینجاهاست که فرضیه نگران کننده ای تقویت می شود: عدم تعادل روانی محمود احمدی نژاد. بیان این فرضیه، نه برای توهین به نامبرده، که برای هشدار در مورد احتمالی است که بسیاری از رفتارهای محمود احمدی نژاد را به گونه ای خطرناک توضیح می دهد. اگرچه آقای احمدی نژاد مشکلی با بیان مطلب کذب ندارد، اما به احتمال قوی مثلاً وقتی از ظهور امام زمان در عرض دو سال سخن گفته، واقعاً دچار این ذهنیت بوده که راست می گوید و از عالم غیب و وقایع آینده خبر دارد. به همین ترتیب، وقتی وی در اقدامی محیرالعقول از فوت پدر خود در دو زمان مختلف سخن گفته، باید احتمال داد که این کار را نه از سر برنامه ریزی برای کسب منافع مشخص، که به علت عدم تعادل روانی انجام داده باشد.

اجازه دهید یک بار دیگر به فیلم معروف اظهارات آقای احمدی نژاد در ملاقات با آیت الله جوادی آملی را در مورد ظهور یک هاله نور در اطراف وی در هنگام سخنرانی در سازمان ملل متحد نگاه کنیم. به نظر می رسد او واقعاً در هنگام بیان چنین ادعایی، دچار این خیال است که در سازمان ملل، همچون مقدسین در هاله ای از نور قرار داشته. اما حتی اگر فرض کنیم که وی دچار این خیال نبوده و با بیان چنین سخنانی قصد داشته عامداً آیت الله جوادی آملی را فریب بدهد، سوالی دیگر مطرح می شود: آیا کسی که در این توهم است که می تواند به آیت الله های قم بقبولاند که نوری الهی پیرامون او وجود داشته، دارای وضعیت روانی طبیعی است؟ مشکل بتوان به سوال فوق جواب مثبت داد.

چنین ابهاماتی، در مورد بسیاری از دیگر رفتارهای آقای احمدی نژاد نیز وجود دارند. در همین فقره اخیر تشنجات ایجاد شده بر سر انتصاب مشایی و برکناری وزرا نیز، می توان رفتار رییس جمهور را از زاویه ای متفاوت – با توجه به ابهامات موجود در مورد تعادل روانی وی- مورد تحلیل قرار داد.

آیا احمدی نژاد نمی توانست قبل از برکناری دو وزیر، تعداد کل وزرای تعویض شده دولت خود را بشمارد تا متوجه شود با دست خود در حال از رسمیت انداختن کابینه است؟ لابد می توانست. اما ظاهراً به خاطر عصبانیت از آن دو، چنان تعادل خود را از دست داد که متوجه این مساله نشد.

آیا احمدی نژاد نمی توانست بفهمد که اگر رهبر جمهوری اسلامی ایران از او حمایت بی مرز نمی کرد و مستقیماً با معتقدان به تقلب در انتخابات درگیر نمی شد، امکان نداشت که وی بتواند به مقام ریاست جمهوری برسد؟ لابد می توانست. اما ظاهراً با گذشت شش روز از صدور دستور رهبر در مورد برکناری مشایی، هنوز در ذهن نامتعادل وی محاسباتی نامفهوم در جریان بود که مانع می شد تا واکنشی علیه پدر عروس خود نشان دهد، و تنها پس از انتشار علنی آن دستور بود که بناچار به ولی نعمت خود تمکین کرد.

آیا احمدی نژاد نمی فهمید که با ارتقای مقام رحیم مشائی به سمت معاون اول رییس جمهور - در حالی که مراجع تقلید قم، 50 نماینده از 88 نماینده مجلس خبرگان و 200 نماینده از 290 نماینده مجلس شورای اسلامی خواستار تعویض وی از پست ریاست سازمان گردشگری شده بودند - چطور همه را علیه خود بسیج خواهد کرد؟ ظاهرا در فضای ذهنی او، مرزهای واقعیت و خیال چنان در هم ریخته که حتی انجام چنین محاسبه ساده ای هم ممکن نبوده است.

لازم به تأکید مجدد است که تمام آنچه ذکر شد برای توهین به احمدی نژاد نیست. اما نمی توان از بیان این هشدار به مسوولان جمهوری اسلامی چشم پوشید که سرنوشت خود را به دست فردی سپرده اند که عدم تعادل روانی او، بیش و پیش از هر چیز حکومتی که آن مسوولان مجبور به حفظش هستند را تهدید می کند. آیا رییس جمهوری که به واسطه یک عدم تعادل آنی، تصمیمی در مورد وزرای خود می گیرد که دولت او را نابود می کند، فرد قابل اعتمادی برای مدیریت موضوعات پیچیده ای چون پرونده هسته ای یا بحران امنیتی ایجاد شده پس از انتخابات است، که به سرنوشت نظام جمهوری اسلامی گره خورده اند؟

می توان فهمید که نهادهای ارشد حکومت ایران، به دلایل واضح مایل به پذیرش تقلب گسترده در انتخابات 22 خرداد نیستند. اما جا دارد که این نهادها متوجه باشند که با ایستادگی بر سر ریاست جمهوری آقای احمدی نژاد، که در دو ماه گذشته هفته ای یک بحران "عظیم" برای نظام ایجاد کرده، جمهوری اسلامی در متفرق ترین، بحرانی ترین و متزلزل ترین شرایط در سه دهه حیات خود قرار گرفته است.

حتی اگر رهبر ایران قادر به کوتاه آمدن در مورد نتایج انتخابات ریاست جمهوری اخیر نیست، هنوز راه هایی برای حل آبرومندانه بحران اخیر وجود دارد. آیت الله خامنه ای می تواند با ملاحظه وضعیت روانی ویژه آقای احمدی نژاد، به همان شیوه که در مورد مشایی عمل کرد، از رییس جمهور بخواهد که برای مصالح عالی نظام از پست ریاست جمهوری استعفا دهد. این تصمیمی است که با توجه به تنش های بی سابقه ای که آقای احمدی نژاد با نهادهای نظام ایجاد کرده، امکان توافق بر سر آن در سطح حکومت، کاملاً وجود دارد. با استعفای محمود احمدی نژاد، بدون آن که رهبر مجبور به اذعان به تقلب در 22 خرداد شود، انتخابات ریاست جمهوری خود به خود تجدید خواهد شد. در انتخابات جدید، حتی نهادهای نظام برای ایجاد نکردن تصور "شکست" خود می توانند از نامزدهای اصلاح طلب انتخابات گذشته بخواهند که از کاندیداتوری مجدد خودداری کنند. کاندیداهایی که با ایستادگی بر سر حفظ جمهوریت نظام، وظیفه تاریخی خود را انجام داده و رییس جمهور شدن یا نشدن شان، تفاوتی در جایگاه آنان در جامعه ایران ایجاد نخواهد کرد.

در چنین شرایطی، برگزاری انتخاباتی مجدد – و این بار تحت نظارت واقعی نمایندگان افکار عمومی تا کار به تنشی عظیم تر پس از انتخابات نکشد - می توان کشور را از بحرانی که از 22 خرداد تاکنون دچار آن شده است نجات دهد؛ اگر هنوز عزمی برای حل عقلانی مشکلات وجود داشته باشد.
منبع:http://www.roozonline.com/persian/opinion/opinion-article/article/2009/july/29//-b161881ea3.html

آقای خامنه ای ! تمومش کن

شمي شاهرودي خواستار «اعمال حداكثر رأفت اسلامي نسبت به بازداشت‌شدگان اخير» شد! حتی نحوه بیان این جمله از زبان دروغگوی قرن، هراس انگیز است.رییس جمهوری که تاثیر دولت مهرورزش بر بدنه اقتصاد، فرهنگ، سیاست و مردم ایران تا ابد باقی خواهد ماند در این نامه نمکی بر زخم دل مردم پاشیده است. گویی بی گناهی را به باد کتک بگیری و بعد با پوزخندی شنیع بگویی سعی میکنم لطف کرده و ببخشمت! وقایع 26 سال حکومت اسلامی را اگر نادیده بگیریم، کارنامه ننگین دولت نهم در همه ابعاد را هم اگر به دیده لطف و از روی بزرگواری ببخشیم، در این فصل انتخابات دستگاه دیکتاتوری اسلامی جنایت و رفتار ضد بشری را بحدی رساند که سقف مطالبات مردمی که خواستار «بازشماری آرا » بودند به «انحلال حکومت اسلامی» رسیده است. اهمیتی ندارد دنبال دلیل درخواست آزادی و عقب نشینی ظاهری حکومت اسلامی در مورد عزیزان در بند باشیم، آنچه که مهم است ما که طعم حکومت اسلامی و این اواخر مهرورزی اسلامی را به کمال چشیده ایم، نیازی به رأفت مدل اسلامیتان (آنهم بعد از روزها اعمال آن در زندان!) نداریم. اگر رأفت و عدلی در این دستگاه وجود داشت، موجودیت خود شما زیر سوال بود. آنچه لازم الاجراست احقاق حق چندین ساله مردم است، که از دستان کوتاه و ناقص شما بر نمی آید!
نوشته ای از ابراهیم نبوی

۶ مرداد ۱۳۸۸

پوشیدن کت


ما مردها (چه ایرانی ، چه خارجی) وقتی کت و شلوار می پوشیم ، کتمون رو می ذاریم توی شلوارمون
ببینید رئیس جمهور قشنگمون چی کار کرده؟!

جک جدید

از يکي ميپرسن به نظر شما کشت و کشتار مردم توي اعتراضات خياباني به دستور کيه؟ يارو ميگه، من نميدونم والله، ولي ايشالله هرکي دستورداده اون يکي دستشم چلاق بشه

نوشته های بابک داد

نمی دونم بابک داد رو می شناسید یا نه
این دوست وبلاگ نویسمون از 23 خرداد خانه به دوشه و از خونه اش ، دور
وبلاگش رو هم فیلتر کردن
تصمیم گرفتم از امروز مطالبش رو تو وبلاگم درج کنم که همه بتونن استفاده کنن
این اولیش
"ما «سند انكار» قدرت شمائيم! زنده ياد احمد شاملو در شعري گفته بود:« ابله مردا! من عدوي تو نيستم، من انكار توام!» بعد از چهل روز «زندگي مخفي» و خانه بدوشي در شهرهاي ايران و گريختن از دام مأموران نائب خودخوانده امام زمان، امروز من به دستگاه امنيتي و وحشي اين نظام كودتايي مي گويم: «من و خانواده ام،هم دشمن و عدوي شما هستيم و هم سند انكار قدرت پوشالي شمائيم! شما با تمام يد و بيضا و تجهيزات اطلاعاتي روسي و چيني خود، عرضه نداشتيد و عرضه نداريد همه صداها را خاموش كنيد! همين «باقي بودن» ما در سرزمين ايران و همين سرگرداني و استيصال مأموران امنيتي نظام كودتايي شما از «عجز» از يافتن و خفه كردن صداي ما، نشان از پوشالي بودن قدرت امنيتي اين نظام مستكبر و غير اسلامي به رهبري آقاي خامنه اي دارد. تداوم حضور ما سند انكار قدرت امنيتي شماست! شما فقط قادر به دستگيري شبانه و غافلگيرانه بهترين فرزندان ملت هستيد و قدرت ديگري جز شكنجه اسيران و زندانياني كه ناجوانمردانه و فله اي دستگير مي كنيد،نداريد. وگرنه چهل روز براي يافتن صداي ما بي چاره و مستأصل نمي شديد. ما و ساير مبارزان مخفي و مردم عادي، هركدام به طريقي ثابت كرده ايم شما هيچ قدرتي نداريد و نبايد از قدرت پوشالي تان ترسيد تا فروپاشي تان فرا برسد.» چهل روز است به لطف خيانت شركت «واجب التحريم نوكيا»، منزل ما هم مانند مكان حضور و زندگي صدها تن ديگر از فعالان، بوسيله تماسهاي مشكوك و رديابي مكان،شناسائي شده و دوستان زيادي دستگير شدند تا كودتاچيان، پيشاپيش صداي اعتراضهاي ملت را خفه كنند. 23 خرداد ما به محض دريافت يك تماس مشكوك و احساس احتمال خطر، خانوادگي منزل را ترك كرديم و بعدا" از مراجعه پي در پي مأموران و بعدا" از «تصرف و تجسس منزل» مطلع شديم. حالا چهل روز است كه مأموران امنيتي كودتاچيان،به تمام حيله ها براي به دام انداختن و خفه كردن اين قلم و اين صدا متوسل شده اند، اما به لطف خدا،هر بار فقط ناتواني و بي عرضگي شان را اثبات كرده اند و هنوز در حسرت يافتن و خفه كردن صداي امثال ماهائي هستند كه در سرزمين تحت سيطره آنها باقي مانده ايم و همچنان تيغي در گلوي رهبر و دولت نامشروعش هستيم و در داخل سرزميني كه آنها ادعاي كنترلش را دارند،همچنان «پژواك» داريم. صداي حق طلبانه ما پژواك دارد چون اين ديگر «صداي من» نيست،«صداي ماست»! صداي يك ملت هوشيار است كه گاه از چشم معصوم «ندا» ديده و شنيده مي شود و گاهي از چهره معصوم «سهراب» و گاهي از خلال كلمات من يا مادر سهراب يا ساير حق خواهان بيرون ميزند. صداي ملتي است كه گاهي از كلام مخملباف و سازگارا و گنجي بيان مي شود و گاهي در ترانه هاي داريوش و ابي و گوگوش شنيده مي شود و گاهي از زبان منتظري و بيات و سروش گفته مي شود. هركدام از ما، حالا هم «رهبر» و هم «سرباز» اين جنبش سبز شده ايم.«ما» شده ايم و اقيانوسي هستيم كه از قطره هاي همه ما شكل گرفته و بساط ظلم را درهم مي شكنيم. حالا هر قطره اي چون من و تو، يك درياست چون با درياست. چون با هميم. حالا قدرت هر كدام از «ما» كه تبديل به يك «ملت واحد» شده ايم،آنچنان بالاست كه كودتاچيان و رهبران نامشروع نظام را به وحشت انداخته ايم! چهل روز است آنها بخشي از مأموران خونريزشان را ديوانه وار بدنبال يافتن ما گمارده اند و آنها «دهانها را مي بويند» تا ما را بيابند ولي بيش از قبل،سردرگم و مستأصل شده اند! به آنان مي گويم اگرچه وحشيگري و شكنجه زندانيان بيگناه،جوهره «مرام غير انساني» و خوي شيطاني شماست،اما حتي آن اسيران و شهيدان با همه مظلوميتشان،«سند انكار قدرت» شما هستند. اگر بزنيد، اگر بكشيد، آنان و همگي ما،نشانه وحشت و استيصال و سند انكار موجوديت و قدرت دروغين شمائيم! حالا بايد فهميده باشيد همه «ما» سند انكار و تحقير شمائيم و اين «شروع پايان» حاكميت نامشروع و جائرانه شماست! افسوس كه نفهميدن واقعيت، خصلت ديكتاتورهاست و شما كه در ناجوانمردي و جنايت «end» و آخر ديكتاتورهاي عالم هستيد، حتما" در فهم واقعيت هم روي پينوشه و صدام را سفيد خواهيد كرد و فرارسيدن زمان سرنگوني قطعي تان را باور نكرده ايد! تك تك ما ايرانيان سند انكار موجوديت و مشروعيت شمائيم، «سبزيم» و سياهي جنايات شما را با جوانه هاي سبزمان مي شوئيم و كشور عزيزمان را از سياهي وجود شما پاك مي كنيم! حتي اگر امروز هم مرا بگيريد و بكشيد، اين يادتان باشد كه چهل روز نتوانستيد و عاجز بوديد و عاجز هستيد. و يادتان باشد ما سند ناتواني و سند انكار قدرت پوشالي و نامشروع شمائيم! بابك داد.5مرداد. ايران «خواهشي از همه هموطنان»: اين نوشته و «سند عجز نظام كودتايي» را براي همه هموطنان داخل و خارج بفرستيد و ايميل و منتشر و «ترجمه» كنيد. غلبه بر وحشت از كودتاچيان و تداوم اعتراضات مردمي، جنبش سبزمان را به سرعت به پيروزي مي رساند. بين شروع و پايان انقلاب 57 فقط «صد روز» گذشت و ما در «چهل و دومين روز» جنبش سبزمان هستيم و نبايد اجازه دهيم خونهاي پاك فرزندانمان پايمال شوند. بايد ساير مردم و ملتهاي دنيا بدانند قدرت پوشالي نظام كودتايي و حاكميت نامشروع آنها، چنان ضعيف و عاجز و ناتوان شده كه چهل روز بعد از «تصرف منزل يك منتقد» و رديابي مكرر او، همچنان در خاموش كردن اين صدا كه انعكاس صداي مردم معترض است، «ناتوان و عاجز» مانده اند. اين «سند ناتواني و عجز كودتاچيان» را به همه نشان دهيد تا سرنگوني شان سرعت گيرد و ايرانيان از قدرت پوشالي اين دژخيمان نهراسند و ميهن مان را از آنان پس بگيرند.كافي است همت كنيم.ما پيروزيم زيرا حق با ماست."

خطر!



تعریف جدید توپولف در لغتنامه ها

توپولوف - tupolev


نام هواپیمایی است که در ایران جان هزاران نفر از هموطنان عزیزمان را در طی سالیان گرفته است .

به آن نیز ( هواپیمای قاتل ) گفته می شود .

توپولوف قاتل ساخت کشور روسیه می باشد .


بر طبق آمار رسمی خبر گزاری ها تاکنون 10درصد از کل سقوط های جهانی توپولف، در ایران اتفاق افتاده است .

-
توصیه :

از سوار شدن بر توپولوف قاتل جدا" خودداری نمایید .
این خبر جدیه ها!!
این هم آدرسش
http://www.loghatnaameh.com/dehkhodaworddetail-61abc61a9a254dfa8ab161c1d5472707-fa.html
سایت رو دقت کنید!
loghatnameh.com

یکی از جلادان انقلاب حقیر اسلامی



یکی دیگر از عوامل اغتشاشات اخیر



یکی از مزدوران کثیف این رژیم




سرهنگ پاسدار سید عباس رسولی جانشین فرمانده عملیات ناحیه مقاومت بسیج مقداد، غرب تهران , از جمله افرادی می باشد که در سركوب وكشتار شهروندان تهران نقش دارد .
وي بعد از سرکوب و کشتار شهروندان تهرانی در منطقه غرب تهران و بخصوص خیابان آزادی در دوشنبه بیست و پنجم خرداد، در روز نهم تیرماه مورد تقدیر فرمانده سپاه محمد رسول الله (تهران بزرگ) سردار سرتیپ پاسدار عبدالله عراقی قرار گرفت .

مقایسه ولایت پذیری 2 تا بنده خدا!

ا عنایت به یکی از دستورات واضح اسلام که در سخنان مقام معظم رهبری نیز به آن اشاره شد و آن رعایت انصاف و عدالت است، کمی به گذشته برگردیم و به زمانی بنگریم که حامیان یک کاندیدای ریاست جمهوری برای تخریب رقیب از ابزاری همچون عدم تمکین از ولی فقیه بهره جست و با ارسال پیامک حاوی حکم امام راحل (ره) به نخست وزیر دولت دفاع مقدس (آنهم بصورت ناقص) و توزیع آن در بین جوانان، سعی در اثبات این فرضیه داشت.

صرف نظر از اینکه انصاف و عدالت حتی در مورد دشمن، در تعالیم دینی ما یک ارزش حساب می شود و مقام معظم رهبری نیز در سخنرانی اخیرشان به یک مورد از آن تعالیم اشاره نمودند، مقایسه عملکرد دو رئیس اجرایی دولت در قبال حکم ولی فقیه زمانشان، قابل ارزیابی و تدبر است.

رعایت انصاف به ما حکم می کند که اعلام استعفای نخست وزیر سابق را یک اشتباه و خطا محسوب کنیم، همان طور که انتصاب معاون اول رئیس جمهور دولت نهم را نیز با وجود عدم رغبت مقام معظم رهبری و مراجع عظام، خطا می دانیم.

محتوای نامه دو ولی فقیه در دو زمان و پاسخ دو رئیس دولت قابل تعمق است:

امام راحل (ره) در پاسخ استعفای نخست وزیرش، از ادبیات محکم و توبیخ مآبانه ای استفاده کرد چنانچه در تاریخ ثبت است و قابل ملاحظه:

بسم اللَّه الرحمن الرحيم‏
. . . . . ، نخست وزير محترم.

نامه استعفاى شما باعث تعجب شد.
حق اين بود كه اگر تصميم بدين كار داشتيد، لا اقل من و يا مسئولين رده بالاى نظام را در جريان مى‏گذاشتيد.
در زمانى كه مردم حزب اللَّه براى يارى اسلام فرزندان خود را به قربانگاه مى‏برند چه وقت گله و استعفا است. شما در سنگر نخست‏وزيرى، در چهارچوب اسلام و قانون اساسى، به خدمت خود ادامه دهيد. در صورتى كه نسبت به بعضى از وزرا به توافق نمى‏رسيد، چون گذشته عمل مى‏شود. اين حق قانونى مجلس است كه به هر وزيرى كه مايل بود رأى دهد.
تعزيرات از اين پس در اختيار مجمع تشخيص مصلحت است، كه اگر صلاح بداند به هر ميزان كه مايل باشد در اختيار دولت قرار خواهد داد.

همه بايد به خدا پناه بريم؛ و در مواقع عصبانيت دست به كارهايى نزنيم كه دشمنان اسلام از آن سوء استفاده كنند.
مردم ما از اين گونه مسائل در طول انقلاب زياد ديده‏اند، اين حركات هيچ تأثيرى در خطوط اصيل و اساسى انقلاب اسلامى ايران نخواهد داشت.

از آنجا كه من به شما علاقه‏مندم، ان شاء اللَّه عند الملاقاة مسائلى است كه گوشزد مى‏نمايم. و السلام.
15/ 6/ 67
روح اللَّه الموسوي الخمينى‏

اما پاسخ نخست وزیر وقت:

بسم اللَّه الرحمن الرحيم

محضر مبارك مقام رهبرى، حضرت امام خمينى- مد ظله العالى- ضمن تقديم سلام و تحيات، پيام پدرانه و هشدار دهنده حضرت عالى را به گوش جان شنيدم. اين جانب عزت و مصلحت را در تبعيت از مقام معظم رهبرى مى‏دانم و استعفاى خود را كه با انگيزه دلسوزى براى اسلام و انقلاب و مصلحت كشور تقديم نموده بودم، پس مى‏گيرم. مسائل و مواردى كه چاره‏جويى آنها را به مصلحت كشور مى‏دانم، حضوراً عرض مى‏كنم و در هر حال مطيع امر رهبرى به عنوان يك مريد و مقلد بوده و هستم.

اکنون به متن حکم ولی فقیه زمان ما و پاسخ رئیس محترم دولت بنگرید:

بسمه تعالی
. . . .. . -رياست محترم جمهوري اسلامي ايران
با سلام و تحيت، انتصاب جناب آقاي اسفنديار رحيم مشايي به معاونت رييس جمهور بر خلاف مصلحت جنابعالي و دولت و موجب اختلاف و سرخوردگي ميان علاقمندان به شماست.
لازم است انتصاب مزبور ملغي و كان لم يكن اعلام گردد.

سيد علي خامنه‌اي
88/4/27 "

و پاسخ ریاست جمهوری دولت نهم:

"بسمه تعالي
محضر حضرت آيت الله خامنه اي دام ظله العالي

رهبر معظم انقلاب اسلامي

سلام عليكم

ضمن ارسال رونوشت نامه كناره گيري مورخه 88.5.2 جناب آقاي مهندس اسفنديار رحيم مشايي از معاونت اولي، به استحضار مي رساند كه مرقومه مورخه 88.4.27 حضرتعالي به استناد اصل 57 قانون اساسي اجرا شد. ايام عزت مستدام


قیاس دو ادبیات کاملا" متفاوت ولی فقیه در دو نامه، خواستگاه انشای حکم و نوع و زمان تمکین و ادبیات پذیرش حکم از جانب دو رئیس دولت براحتی، میزان ولایت پذیری دو نفر را اثبات می کند.
منبع : تابناک

۵ مرداد ۱۳۸۸

اندر احوالات دو عاشق و معشوق!

به دنبال مطرح شدن معاونت اولی رحیم اسفندیار مشائی یار غار و گل بی خار دولت نهم که میراث دولت نهم را خورده و قرار است معاون اول دولت دهم شود، و معلوم شده که یک روابط غیرافلاطونی و شاید هم افلاطونی بین آن رئیس کودتا و این میراث خوار استعمار وجود دارد، یکی از آقایان رابطه بین این دو نفر را به رابطه شمس و مولوی تشبیه کرد. ما هم یکی از اشعار مولوی را تغییرات دادیم، خدا از سر تقصیرات ما بگذرد.

یـار مـرا، غار مـرا، یاور بیکار مـرا

یار تویی، غار تویی، خواجه! نگهدار مرا

آخ تـویی، اوخ تـویی، سارق صاندوخ تویی

صاحب هر بوق توئی، محرم اسـرار مرا

هاله منم، واله منم، رئیس هشت ساله منم

صاحب میراث تویی، افسر و سردار مرا

بهره تویی، سود تـویی، دولت محمود تویی

رابط استاد تویی، وصل به دیدار مرا

ناز تویی، باز تویی، صاحب هر گاز تویی

صاحب باتوم منم، چاقوی بسیار مرا

یاور کودتا توئی، رهروی مقتدا تویی

زور بزن زور بزن، سخت بکن کار مرا

قطره تویی، پماد تویی، قرص تویی، ضماد تویی

جام بده، زهـر بده، بیش مـیـازار مرا

هم قر و اطوار توئی، هم سبب کار تویی

رقص کنی رقص کنان، قر بده این بار مرا

بابای داماد منم، نوچه استاد منم

باد منم، بید منم، هیچ مپندار مرا

هسته هر بسته منم، در چو توئی دسته منم

دسته به دست گیر و برو، بیش بمفشار مرا

حجرهء بازار منم، منشاء آزار منم

برجی و پاساژ توئی، راه دِه ای یـار مـــرا

باد تویی، رایحه ای، روح توئ

پیشرفتهای صنعت هوایی کشور از قول رئیس جمهور زوری

احمدي نژاد اعلام كرد در زمينه تلفات سوانح هوايي از هفته پيش تا حالا 90 درصد رشد داشتيم ومدارك آن هم مكتوب موجود است "طوريكه از تلفات 168 نفر در هفته گذشته به 16 نفر در اين هفته رسيديم.در ضمن در سانحه قبلي هواپيما در آسمان دچار نقص فني شد و سقوط كرد ولي به همت همه افراد زحمكتش دولت دهم اينبار هواپيما روي باند دچار سانحه شد كه اين خود نشان از پيشرفت غير قابل انكار صنعت هواپيمايي كشور دارد.قول ميدهيم در سانحه بعدي هواپيما سر جاي خودآتش بگيرد

سرویس جاسوسی جدید دولت

این خبر رو بخونید:
سرويس وبلاگ‌دهي «پرديس‌بلاگ» با هدف ايجاد يک محيط نوين براي وبلاگ‌نويسان راه‌اندازي شد.

به گزارش ايسنا، اختصاص يک آدرس اينترنتي همراه با قابليت گرفتن پشتيبان از وبلاگ (Backup)، امكان نمايش وبلاگ‌هاي پربازديد، مطالب پربازديد و وبلاگ‌هاي پرمحتوا، امکان دادن امتياز به مطالب وبلاگ، امكان متصل كردن دامنه به وبلاگ و امکان ايجاد چندين نويسنده براي وبلاگ، برخي امکانات پرديس بلاگ به نشاني http://pardisblog.com هستند.
فکر می کنید دلیلش چیه که توی این بلبشو ، میان سرویس وبلاگ جدید راه اندزای می کنن؟
جز جاسوسی و مچ گرفتن ، دلیل دیگه ای میتونه داشته باشه؟

راه حلی آبرومندانه برای گذار از بحران کنونی

داستان مشایی در حالت دوم یک راه حل بسیار عاقلانه و ظریف برای عبور از بحران کنونی است که رهبری نظام برنده اصلی بوده و در عین حال در وضعیت تناسب و توازن
قدرت سیاسی در کشور کمترین تغییری ایجاد نخواهد شد.

در این حالت، با یک سناریوی از پیش طراحی شده، احمدی نژاد با انتخاب مشایی به عنوان معاونت اول ریاست جمهوری و برکناری برخی دیگر از وزیران و مدیران کشور، با آگاهی از مخالفت رهبری و بخشی از مقامات روحانیت کشور به این انتخاب مبادرت می نماید. رهبری و روحانیون برجسته با او و انتخاب او مخالفت نموده و این انتخاب را چنانکه آقای خامنه ای می گوید به صلاح کشور نمی دانند.

احمدی نژاد با اصرار بر حضور مشایی در مقام اول معاونت خویش فرمان رهبر را برای چندین روز با بی اعتنایی جوابگو نیست، به مخالفت بخشی از رهبران روحانی کشور بی اعتنایی کرده و به صلاحیت مشایی اصرار می ورزد و در نهایت در مقابل اعتراض مقامات کشور، از جمله سخنگوی اطلاعاتی رهبر، روزنامه کیهان به قلم شریعتمداری، استعفای مشایی را می پذیرد ولی در همان حال او را به مقام مشاور اول خود و رئیس دفتر منصوب می نماید.

این پروژه ظاهرا حکایت از آن دارد که احتمالا احمدی نژاد با اصرار بر حفظ موقعیت مشایی و اصرار بر برکناری برخی وزیران، در مخالفت با رهبری و محافل پیرامون ایشان به این نتیجه برسد که حاضر به ادامه کار در مقام ریاست جمهوری نیست و از مقام ریاست جمهوری داوطلبانه استعفا نماید.

در این حالت، از سویی بدون اینکه انتخابات باطل اعلام شود، آقای احمدی نژاد داوطلبانه استعفا داده و کنار می رود. به این ترتیب، رهبر نه به آرای طرفداران احمدی نژاد بی اعتنایی کرده و نه به آرای طرفداران موسوی رای تایید گذاشته است و نه غیرقانونی عمل کرده و انتخاباتی را که اینهمه برای آن سرمایه گذاری کرده و اعتبار خود را به آن گره زده است را ابطال نموده است.

بدین ترتیب، احمدی نژاد آبرومندانه کنار رفته، خواست مردم ایران که «نه به احمدی نژاد» بوده است، به گونه ای شرمگینانه اما آبرومندانه، مورد قبول واقع شده و رهبر صدای اعتراض مردم را شنیده است.

احمدی نژاد به عنوان شخصیتی که در درون و بیرون از جمهوری اسلامی ایران کاریزمای نسبی ایجاد کرده، همچنان اعتبار خود را حفظ کرده و رهبری نظام اسلامی همچنان از این اعتبار بهره خواهند برد.

در این دوران شورای ریاست جمهوری شکل خواهد گرفت که تا برپایی انتخابات مجدد فرصت برای حل بحران فراهم خواهد شد. احتمالا برای دوره بعد شخصیت های دیگری چون قالیباف، لاریجانی در مقابل اصلاح طلبان چون موسوی وارد عمل خواهند شد.

در عین حال شاید مجلس خبرگان با تغییراتی در قانون اساسی موقعیت ریاست جمهوری را به یک مقام تشریفاتی کاهش داده و مقام نخست وزیر را ابقا کنند و عملا ریاست قوه مجریه را به نخست وزیر واگذار نمایند. نخست وزیر باید رای اعتماد و صلاحیت خود را از مجلس که در حال حاضر در اختیار اصول گرایان است بگیرد.

تغییر مقام ریاست جمهوری به یک موقعیت تشریفاتی عملا دیگر امکان این ریسک را که این موقعیت بالای اجرایی در اختیار اصلاح طلبان و یا هر شخصیت دیگری در آینده قرار گیرد، از بین خواهد برد.

مقام ابقا شده نخست وزیری در حقیقت سرنوشت ریاست قوه اجرایی را در دست مجلس شورای اسلامی - که سرنوشتش به مجلس خبرگان و رهبری وابسته است - قرار خواهد داد.

این پروژه در حقیقت برای همیشه به امکان مراجعه به آرای عمومی در انتخاب ریاست جمهوری نقطه پایان گذاشته و راه حلی طولانی مدت برای نظام در این عرصه خواهد بود.

نتیجه:

به نظر می رسد رهبری و تیم همراه ایشان زیرکانه در حال تدارک راه حلی برای عبور از بحران کنونی هستند که داستان مشایی کلید عبور و رمز آن است. این پروژه چنانچه توضیح داده شد، نه تنها به عقب نشینی باند نظامی – امنیتی و رهبری در مقابل جنبش کنونی منجر نشده بلکه راه حلی است برای جلوگیری از بحران های مشابه در سالهای آتی. استعفای احمدی نژاد به بهانه عدم توافق رهبری با تیم همکار او، تنها راهکار قانونی عبور از بحران کنونی و کنترل رهبری در مدیریت بحرانی است که ادامه آن غیر قابل پیش بینی بوده و اساس نظام جمهوری اسلامی ایران را به مخاطره خواهد انداخت.
نقل از آقای رضا فانی یزدی
آدرس : http://www.iran-emrooz.net/index.php?/politic/more/18921/

۳ مرداد ۱۳۸۸

اطاق دکتر ا.ن. در دانشگاه علم و صنعت


بی‌ حیاترین و فاسد‌ترین دزد تاریخ، آیت الله محمد یزدی



آیت الشیطان یزدی، محمد به کمرت بزنه، ما هی‌ حیا میکنیم، که فسادهای اخلاقی‌ تو و خونوادت رو نگیم اما مجبورمون میکنی‌ که عنوان کنیم.

تو دفتر بازرسی ویژه تو فردی بود به نام مشهدی که مستقیم برا تو کار میکرد و فرد شناخته شده‌ای هم هست الان هم در قوه قضایه حضور داره، پرونده فردی به نام آقای رنجبر که یکی‌ از کارخانه داران قم بود برای رسیدگی به تخلفات دادگاه به دستش رسید,‌ پیگیر کننده پرونده همسر آقای رنجبر بود، که در برجهای سامان سکونت داشت, خانمی فوق العاده زیبا با دو فرزند، چند بار که به دفتر جناب عالی‌ با هماهنگی‌ مشهدی مراجعه کرد شما به ایشان گفتین این مرد لایق تو نیست، که نوار مکالمات شما هنوز در وزارت اطلاعات موجود هست، اگر کسی‌ در اون وزارت شرف داشته باشه این نوارها رو افشا می‌کنه، و بالاخره زندانی رو مجبور به طلاق از همسرشون کردین که به صیغه شما در بیاد..

روز‌های پنج شنبه بعد از ظهر پس از اقامه نمازتان در یکی‌ از مساجد شمیران به اتفاق راننده به منزل این خانوم تشریف میبردین و شوهر بی‌ نوا نیز در زندان دچار جنون شد، اون وقت شما دم از ولایت خدا میزنید؟ آیا میدانید رنجبر حالا در یکی‌ از بیمارستنهای روانی‌ تهران بستری هست، شما پس از یکی‌ دو سال رابطه با همسر ایشون بعد از این که فهمیدین وزارت پیگیر ماجرا هست با قول، دادن بخشی از سهام کارخانه لاستیک سازی دنا ایشون رو رها کردین ولی‌ نه از سهم دنا خبری شد نه از وعده شما، که بعد هم تهدیدش کردین و پسرتون حمید یزدی رو به سراغ خانوم فرستادین.

اگر بخواهیم تمام کثافت کاری‌هایی‌ شما رو بنویسم، هزاران تن پرونده در جاهای مختلف از قوه قضایه، وزارت اطلاعات، حفاظت فلان و... از شما و فرزندتان موجود است که متاسفانه به خاطر این پرونده ها، دولت کودتا از شما در حال سؤ استفاده هست، مرد باش و اون لباس رو در بیار و بیا در حضور مردم اعلام کن که اشتباه کردی، یا اینکه منتظر بمان تا مردم ایران امثال تو رو محاکمه و به سزای عمل ننگینتون برسونند، تف به تو و وجدان کثیفت
این مطلب رو یکی از دوستان تو وبلاگش نوشت بود که متاسفانه فیلتر شده
اگه امکانشو دارید حتما به وبلاگش یه سری بزنید
جالبه
آیت الشیطان یزدی، محمد به کمرت بزنه، ما هی‌ حیا میکنیم، که فسادهای اخلاقی‌ تو و خونوادت رو نگیم اما مجبورمون میکنی‌ که عنوان کنیم.

تو دفتر بازرسی ویژه تو فردی بود به نام مشهدی که مستقیم برا تو کار میکرد و فرد شناخته شده‌ای هم هست الان هم در قوه قضایه حضور داره، پرونده فردی به نام آقای رنجبر که یکی‌ از کارخانه داران قم بود برای رسیدگی به تخلفات دادگاه به دستش رسید,‌ پیگیر کننده پرونده همسر آقای رنجبر بود، که در برجهای سامان سکونت داشت, خانمی فوق العاده زیبا با دو فرزند، چند بار که به دفتر جناب عالی‌ با هماهنگی‌ مشهدی مراجعه کرد شما به ایشان گفتین این مرد لایق تو نیست، که نوار مکالمات شما هنوز در وزارت اطلاعات موجود هست، اگر کسی‌ در اون وزارت شرف داشته باشه این نوارها رو افشا می‌کنه، و بالاخره زندانی رو مجبور به طلاق از همسرشون کردین که به صیغه شما در بیاد..

روز‌های پنج شنبه بعد از ظهر پس از اقامه نمازتان در یکی‌ از مساجد شمیران به اتفاق راننده به منزل این خانوم تشریف میبردین و شوهر بی‌ نوا نیز در زندان دچار جنون شد، اون وقت شما دم از ولایت خدا میزنید؟ آیا میدانید رنجبر حالا در یکی‌ از بیمارستنهای روانی‌ تهران بستری هست، شما پس از یکی‌ دو سال رابطه با همسر ایشون بعد از این که فهمیدین وزارت پیگیر ماجرا هست با قول، دادن بخشی از سهام کارخانه لاستیک سازی دنا ایشون رو رها کردین ولی‌ نه از سهم دنا خبری شد نه از وعده شما، که بعد هم تهدیدش کردین و پسرتون حمید یزدی رو به سراغ خانوم فرستادین.

اگر بخواهیم تمام کثافت کاری‌هایی‌ شما رو بنویسم، هزاران تن پرونده در جاهای مختلف از قوه قضایه، وزارت اطلاعات، حفاظت فلان و... از شما و فرزندتان موجود است که متاسفانه به خاطر این پرونده ها، دولت کودتا از شما در حال سؤ استفاده هست، مرد باش و اون لباس رو در بیار و بیا در حضور مردم اعلام کن که اشتباه کردی، یا اینکه منتظر بمان تا مردم ایران امثال تو رو محاکمه و به سزای عمل ننگینتون برسونند، تف به تو و وجدان کثیفت

۲ مرداد ۱۳۸۸

رای داده شده ممکن است پس گرفته شود

دیگه اینها ، خودشون هم فهمیدن که چه غلطی کردن
به چیز خوری افتادن
ببینید
این عکسها ، مربوط به اعتراش دانشجویان حامی ا.ن است که به انتصاب مشایی معترض هستند
لینک منبع خبر هم اینه
http://www.tabnak.ir/fa/pages/?cid=56898


سواد دانشجویان حامی احمدی نژاد

تو رو خدا فقط ببینید این دانشجویان معترض ، کلمه استعفا رو چطوری نوشته

پلاکاردهای زیبای مردم (سری دوم)



پلاکاردهای زیبای مردم (سری اول)







افشاگری قالیباف: مشایی طرفدار منافقین بوده،همسرش جز منافقین و مشایی بازجویش در زندان بوده/ بی اعتقادی احمدی نژاد به ولایت

کتر محمد باقر قالیباف شهردار تهران در دیدار با برخی نمایندگان مجلس نسبت به انتصاب مشایی به عنوان معاون اولی دولت دهم واکنش نشان داد.
قالیباف در جلسه می گوید: من تعجب می کنم چگونه وقتی کسی چون احمدی نژاد دم از ولایت پذیری می زند، اینگونه با حکم حکومتی رهبری مقابله می کند، چرا که اساساً احمدی نژاد اعتقادی به ولایت ندارد.

قالیباف گفت: چگونه فردی چون مشایی با چنین تفکراتی در معاون اولی رییس جمهوری قرار می گیرد که ادعای دروغین ولایت پذیری اش گوش فلک را کر کرده.

شهردار تهران در ادامه در مورد مشایی می گوید: من صدای سخنرانی ایشان را دارم که آقای مشایی می گوید : اسلام ظرفیت اداره ی جامعه را ندارد! اینها اعتقادی به انقلاب ندارند

به گزارش رخداد، قالیباف می افزاید: آقای مشایی خودش طرفدار منافقین بوده، حتی همسر آقای مشایی منافق است و سه سال در زندان بوده و مشایی نیز بازجوی همسرش در زندان بوده و در زندان با یکدیگر آشنا و زدواج کرده اند
توجه کردید دوستان؟؟
ایشون بازجو بودند و الان معاون اول رئیس جمهور

حدادنه چندان عادل ! در فروشگاه معروف Primark لندن





حداد رو ببینید که در حال خریدلباس زنانه است برای حاج خانوم که البته در لندن چادر رو کنار گذاشتن
حاج خانوم
دمت گرم

احمد جان

آغای احمد خاتمی
امروز گزارش مشروح نماز جمعه را خواندم و تحمل کردم
من از همه دوستان و همکارانم که این مطلب را می خوانند معذرت می خوام که این حرفو می زنم
احمد جان تو روح پدرت
مرتیکه خرفت حرومزاده
این چه مزخرفاتی است که میگی؟
توهم زدی؟
زیاد کشیدی
Overdose شدی؟؟
خوب میشی
ختم کلام : مذبوحانه ، به کار ما نمیگم ، به دست و پا زدنهای شما برای بقا میگن
آخرین ضجه هاتو هم بزن که دیگه بوی الرحمان تو و آقا بلند شده
والسلام

تعداد بازدیدها

جستجو در این وبلاگ

بايگانی وبلاگ