احمدی نژاد خامنه ای خاتمی خرداد انتخابات سیاست ایران اغتشاش انتخابات میر حسین موسوی امام خمینی انقلاب مخملی صدا سیما کامران نجف زاده افشین قطبی مهدی کروبی میمون روز قدس صانعی نمایشگاه پلیس مبارزه رزمی مختلط نرگس کلهر بابک داد بالاترین 13 آبان

۲۵ مرداد ۱۳۸۸

تمبر رئیس جمهور من (میر حسین موسوی)



استقبال پرشور مردم یزد از ا.ن.



تصویر نماینده مجلس حسین فدایی مسئول بازداشتگاه کهریزک



سونامی کروبی ادامه دارد: جزییات ماجرای ترانه موسوی / ناگفته هایی از سوابق برخی از ائمه جمعه

امام جمعه اي كه در كنار حرم ثامن الحج اين حرف ها را مي زند و بنده را تروريست مي خواند گويي فراموش كرده كه در همان روزگار مبارزه كه طيف روحانيون آواره و بي خانه و كاشانه بوده اند و همه تحت تعقيب قرار داشته و يا تبعيد بودند و بنده نيز به عنوان عضو كوچكي از اين نظام در ميان آنها حضور داشتم ، ايشان به همراه جمعي ديگر با پول هايي كه در اختيار داشتند سفرهاي متعددي به پاكستان داشت تا انكه به تبليغ براي مرحوم آيت الله شريعتمداري بپردازد . ما كه به ايشان عيبي نگرفتيم ولي اين روال طبيعي تاريخ است كه اكنون او از تريبون نماز جمعه به دفاع از جمهوري اسلامي بپردازد و بنده را ضد انقلابي و تروريست بداند .
برای خواندن متن کامل به این آدرس بروید:
http://www.etemademelli.ir/published/0/00/68/6845/

یه لحظه ناب و دیدنی از احمد خاتمی (ملقب به احمد گوریل)



خامنه ای! کارت تمومه

میدانی‌ چه وقت فهمیدم دوران سلطنت حضرت عالی‌ چندان طولی نمیکشد؟ … ۲ سال پیش یک بار به صورت غیر عمدی بجای آقای خامنه ای‌، گفتم خامنه ای‌، و پدرم بهم توپید که ایشان رهبر مملکت هستن و باید احترامش رو نگاه داشت و … دیشب با بدبختی همین پدر ولایت مدار رو از پشت پنجره، در حالی‌ که شعار می‌‌داد مرگ بر خامنه ای‌، جمع کردم که واسه خودش درد سر درست نکنه. آقای عظما، دیشب فهمیدم که کارت تمام است!
iliaanevesht.blogfa.com

گاف‌های سومین دادگاه نمایشی (بی دادگاه)

سومین جلسه دادگاه نمایشی محاکمه زندانیانی که به تعبیر حقوقدانان به صورت فله‌ای محاکمه می‌شوند، صبح امروز برگزار شد. اما اظهارات متهمان در این جلسه و کیفرخواست خوانده شده در آن نیز همچون دو مورد قبلی و بلکه در مواردی بیشتر از قبلی‌ها، دارای نکات حاشیه‌ای بود که مهمتر از متن دادگاه به نظر می‌رسد. جالب اینجا بود که در این جلسه، برخلاف دو جلسه قبلی، کار کاملا از دست پرونده‌سازان خارج شده بود و متهمان در موارد متعددی اشتباهات بازجویان را گوشزد کردند و یا اعترافات منتسب به آنها در بازجویی‌ها را به صراحت مورد انکار قرار دادند. تمام حاشیه‌های زیر، برگرفته از گزارش‌های دو خبرگزاری ایرنا و فارس است که وابستگی‌شان به دولت کودتا محرز است و بعید است مورد انکار کودتاچیان قرار گیرد.

- خبرگزاری‌های حامی دولت کودتا ادعا کردند 28 متهمی که نام آنها برده شده و در جلسه سوم دادگاه نمایشی حضور داشته‌اند، هیچ‌یک سیاسی نبوده‌اند. این در حالی است که نام فرزند یک نماینده مجلس، اعضای یک حزب اصلاح طلب و نیز فعالان ستاد انتخاباتی مهندس موسوی در بین آنها دیده می‌شود.

- سومین کیفرخواست محاکمه فله‌ای بازداشت شدگان، از وزن مخملی کمتری به نسبت دو کیفرخواست قبلی برخوردار بود، به طوری که در کل آن تنها دو بار از تعبیر «کودتای مخملی» استفاده شده بود!

- هم در کیفرخواست و هم در فیلمی که به نمایش گذاشته شد و نمایشی بودن دادگاه را تمام‌عیار کرد، به آتش زدن مسجد لولاگر توسط معترضان به تقلب در انتخابات اشاره شد، در حالی که حتی یک مورد اتهام، متهم، اعتراف و یا سند و مدرک در این باره ارائه نشد. این طرح ادعای بی‌سند و بی‌متهم، این احتمال را تقویت می‌کند که سخنان منتسب به امام جماعت مسجد مذکور مبنی بر نقش بسیجیان در به آتش کشیدن بخشی از مسجد با هدف کسب بهانه برای تیراندازی به معترضان، درست باشد.

- کیفرخواست ادعا کرده که: «اقارير متهمين حاكي از آن است كه اين توطئه‌ها از سال‌ها پيش طراحي شده و انتخابات دهم رياست جمهوري بستر اجراي آن بوده است.» در حالی که لااقل در این سه جلسه حتی یک نمونه برای ربط داشتن ماجراهای زمان انتخابات به سال‌های قبل ارائه نشده است. به نظر می‌رس این موضوع اهمیت زیادی برای پرونده‌سازان داشته باشد،
چرا که طبق خبرهای منتشر شده، چند معاون وزیر اطلاعات هم قربانی تلاش بازجویان برای اثبات این ادعا شده‌اند.

- مجید مقیمی در کیفرخواست کذایی به موارد متعددی از جمله«مشاركت در تخريب احراق اموال دولتي، عمومي، خصوصي و عكسبرداري از متهم در حين احراق و ارتكاب جرم،‌ اقدام عليه امنيت كشوراز طريق اجتماع و تباني با هدف بر هم زدن امنيت عمومي، فعاليت تبليغي عليه نظام مقدس جمهوري اسلامي ايران از طريق شركت در تجمعات غير قانوني و ايجاد شبهه جعل و تقلب در نتبجه انتخابات و سلب اعتماد عمومي نسبت به حاكميت و نيز اخلال در نظم عمومي از طريق بلوا،‌ آشوب و حركات غير متعارف» متهم شد، در حالی که وقتی او در مقام دفاع برآمد و قاضی به پرس و جو پرداخت، مشخص شد که تمام ماجرا، چند عکسی بوده که وی در موبایل خود از مصدومین و نیز حضور خودش در خیابان انقلاب داشته و حتی آنها را هیچ جا هم پخش نکرده است! یادآور می‌شود «موج سبز آزادی» شب گذشته گزارش داده بود که مجید مقیمی و دو زندانی دیگر به دلیل آنکه محل شکنجه بر روی بدن خود را به نمایندگان نشان داده بودند، از بند عمومی به محل نگهداری نامشخصی منتقل شده‌اند.

- مهدی فتاح بخش، یکی از متهمان، در دفاعیاتش مچ نویسنده کیفرخواست را گرفت و با ذکر دلیل، زمان واقعی دستگیری خود را یک روز زودتر از چیزی که در کیفرخواست ذکر شده، اعلام کرد.

- رضا اصلانی نیز به اتهام عضویت در سازمان رای اصلاح طلبان! و نیز فرستادن ایمیل برای بی‌بی‌سی!! محاکمه شد.

- پیام ده پناه، دانشجوي رشته هوافضا که تاکنون 8 اختراع از خود به ثبت رسانده و در جشنواره هاي خوارزمي و المپياد علمي شيمي حائز رتبه هاي برتر شده، به ساخت کوکتل مولوتف و آزمایش آن در یک کوچه خلوت اشاره کرد که آن هم عمل نکرده! او در جلسه سوم دادگاه نمایشی، ضمن اعتراف به اینکه از سیاست چیزی نمی‌داند،
نامزدهای انتخابات را متهم کرد که برای کسب کرسی ریاست‌جمهوری قشر جوان را تحریک می‌کنند! قاضی از او پرسید که چرا به صدای آمریکا ایمیل فرستاده و او گفت: برای دریافت فیلترشکن!!


- یکی از بازداشتی‌ها به نام محمد فراهانی 26 ساله نیز در کیفرخواست به 6 مورد شرکت در اغتشاش غیرقانونی متهم شده که سه مورد از آنها مربوط به روزهای 18 و 19 و 20 خرداد یعنی قبل از انتخابات و ایام فعالیت تبلیغاتی نامزدها و هواداران آنهاست. او همچنین وقتی از سوی قاضي مورد خطاب قرار گرفت که: «يکي از اتهامات شما اين است که شعارها را مطرح مي کرده ايد»، در پاسخ گفت: «من يک شعار قبل از انتخابات مطرح مي کردم و آن حاصل يک نيروي جمعي بود که ما را به آن سمت مي برد. شعار «ادب مرد به ز دولت اوست» که من برداشت توهين از اين شعار ندارم.»

- حسین اعزامی نیز که کیفرخواست به اقرار او به تخریب اموال عمومی اشاره می‌کرد، چنین اقراری را تکذیب کرد و گفت: «تخريب اموال عمومي را همچنان كه در بازجويي‌هايم نيز گفتم قبول ندارم.» این در حالی است که کیفرخواست به صراحت به اقرار او اشاره می‌کرد.

- این زندانی که به گفته خودش تنها دو روز آخر مهلت تبلیغات را در ستاد موسوی به توزیع پوستر مشغول بوده، ضمن بیان اینکه «اعتراف می‌کنم اشتباه کردم که در ستاد موسوی رفتم بودم و آن را نيز قبول دارم»! همچنین بخش دیگری از کیفرخواست را نیز به شکل خنده‌داری رد کرد و با اشاره به لقب «مهران دست طلا» که در کیفرخواست برای وی ذکر شده و بر این اساس به او «سابقه کیفری» نیز نسبت داده شده، گفت: «من اين مساله را از روي ترس گفتم و کذب است، من مهران دست طلا نيستم و هيچ سابقه کيفري ندارم. من در بازجويي اول براي تبرئه خودم اين مطالب را گفتم. اينها ساخته و پرداخته ذهن من است.»

- وقتی حسین اعزامی این اعتراف گرفته شده در بازجویی را رد و تکذیب کرد، قاضی با عصبانیت از او پرسید: «متشنج کردن جو عمومي از جمله در خيابان آزادي و دانشگاه تهران و اين که پيشنهاد 500 هزار تومان پول به شما داده شده است را چه مي گوييد؟» و او جواب داد: «پيشنهادي به من داده نشد، فقط در ستاد موسوي گفتند قطعا در انتخابات تقلب مي شود که من گفتم چگونه ممکن است تقلب شود. گفتند راي ها را جا به جا مي‌کنند.»

- جالب است که رقم موهوم پیشنهادی به این فرد را خبرگزاری ایرنا 500 هزار تومان ذکر کرده، اما خبرگزاری فارس به 700 الی 800 هزار تومان رسانده است!

- پس از اظهارات این زندانی که رسواکننده‌ی دادگاه نمایشی و بازجویی‌های اجباری بود، قاضی باز نقش دادستان را به عهده گرفت و گفت: «شما در صحنه درگيري دستگير شده ايد و سي دي آن نيز موجود است.» اما
حسین اعزامی پاسخ داد: «اين سي دي که مي فرماييد متعلق به روز سه شنبه هفته قبل است که ساعت 7 و نيم و 8 آن روز مردم جلوي ستاد موسوي تجمع کرده بودند که من با دست علامت مي دادم که مردم عقب بروند.» قاضي در اين هنگام گفت: «اما سي دي حاکي از نشان دادن تحريک از سوي شماست، چرا صادقانه برخورد نمي کنيد؟» زندانی پاسخ داد: «من هيچ تحريکي انجام نداده ام و تظاهراتي را راه نينداخته ام.» وي همچنین در پاسخ به اين سوال قاضي جلسه که وي در بازجويي ها اعلام کرده که در يکي از اغتشاشات نرده هاي اتوبان يادگار امام را تخريب کرده است، گفت: من در اين تجمع شرکت نداشتم.

- یکی دیگر از بازداشت شدگان به نام محسن جعفری نیز که خود را از رزمندگان جنگ تحمیلی معرفی می‌کرد، به چاپ تصویر خود در روزنامه کیهان اشاره کرد و آن را متعلق به بعدازظهر روز شنبه 23 خرداد دانست. کمی بعد، قاضی گفت: «شما اعلام کرديد که عکس خود را در يکي از درگيري ها از طريق يکي از شبکه هاي ماهواره اي مشاهده کرديد»! اين زندانی اما این ادعا را نادرست خواند و گفت: «اگر عکسي از من گرفته شده باشد حتما بايد در سايت هاي قابل دسترسي باشد.» بار دیگر قاضي جلسه گفت که وي در بازجويي ها اعلام کرده که در يکي از اغتشاشات نرده هاي اتوبان يادگار امام را تخريب کرده است، اما زندانی گفت: من در اين تجمع شرکت نداشتم.

- مهرداد ورشویی 50 ساله نیز در جلسه دادگاه به «ايراد ضرب و شتم ماموران بسيج در خيابان آزادي تهران در حين انجام وظيفه ، اقدام عليه امنيت كشور از طريق اجتماع و تباني به قصد بر هم زدن نظم عمومي ،‌ فعاليت تبليغي عليه نظام مقدس جمهوري اسلامي ايران از طريق شركت در اجتماعات غير قانوني و شعار‌دهي عليه مسوولين ايجاد شبهه جعل و تقلب در نتيجه انتخابات و سلب اعتماد عمومي نسبت به حاكميت و مراجع رسمي كشور،‌ اخلال در نظم عمومي از طريق ايجاد بلوا ، آشوب، حركات غير متعارف و ترس و وحشت در جامعه و مشاركت در تخريب و آتش زدن در اموال عمومي» متهم شد. اما در نهایت، تنها اتهام وی که ثابت شد، ضرب و شتم یک نیروی بسیجی بود که آقای ورشویی در این باره گفت: «به دليل دو ضربه شديد كه با باتوم به من زده شد به يكي از نيروها كه نمي‌دانسته‌ام عضو بسيج است حمله كرده‌ام» و وکیلش نیز گفت: «وي هيچگاه در هيچ گروه و سازماني فعاليت عليه نظام نداشته و در اختلال عمومي و آتش‌زدن اموال عمومي شركت نكرده است. تنها اتهامي كه او قبول كرده ضرب و شتم ماموري بوده است كه عكس و فيلم آن تهيه و متهم براساس آن شناسايي شده و به گفته وي در آن لحظه به دليل اصابت باتوم دچار جنون آني شده و به اين اقدام دست زده است.»

دو شغله: مامور ثبت احوال و رئیس پلیس امنیت اخلاقی ناجا

چندی پیش در اخبار 20:30 ، گزارشی پخش شد که خبرنگار آنها ب مراجعه به ثبت احوال پرسید چند تا ترانه موسوی در ایران داریم؟
ایشان هم لبخند ژوکوندی تحویل داد و با افتخار و نیش تا بناگوش ، باز شده اظهار فضل فرمودند و گفتند فقط 3 تا!!!
خب خدا رو شکر که باز هم دروغشون رو شد
تحویل بگیرید
سردار روزبهانی رئیس پلیس امنیت اخلاقی ناجا ، همون مامور ثبت احوال اخبار 20:30 هستند
این هم عکسش

درخواست علمای مدارس علمیه قم مشهد و اصفهان: رهبری خود به خود معزول است شما کار خود را انجام دهید

خلاصه:
شرائط تدبیر و عدالت رهبری در چند ماه اخیر نقض شده و ایشان با توجه به مبانی فقهی بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران خودبخود معزولند. منتهی به لحاظ طی مراحل قانونی مجلس خبرگان می باید به عنوان نمایندگان عالی مردم به مفاد اصل 111 قانون اساسی درباره عزل رهبری عمل کنند. / در سنوات ماضیه کثیراً شاهد ارتکاب ظلم های فاحش و موحش، با نظارت و اطلاع مقام رهبری و امر یا سکوت ایشان نسبت به این امور بوده ایم. از حبس و حصر مراجع متعدد تقلید گرفته تا پادگانی کردن حوزه علمیه قم و سایر حوزه ها که افتخارشان در طول تاریخ، استقلال از حکومت بوده است و بازگذاشتن دست ایادی وابسته به قدرت برای تطاول به حیثیت و امنیت علما و مدارس، و اینکه در سا لهای اخیر روزی نیست که خبر توقیف روزنامه ای یا دستگیری و آزار منتقدانی منتشر نشود./ مسوولاني كه با تدارك اين تحريك‌ها زمينه‌سازحوادث خونين شنبه شدند بايد پاسخگو باشند و با ضرب و زور راديو و تلويزيون و زندان نمي‌توان جاي شاكي و متهم را عوض كرد.




شبکه جنبش راه سبز (جرس): جمعی از علما و فضلای حوزه های علمیه قم، اصفهان و مشهد در نامه سرگشاده ای به اعضای مجلس خبرگان رهبری دغدغه های خود را با ایشان در میان گذاشته اند و خواستار ارزیابی صلاحیتهای آیت الله خامنه ای برای ادامه رهبری جمهوری اسلامی شده اند.

پس از انتخابات 22 خرداد و وقایع بعد از آن بدنبال حمایت تمام قد آیت الله خامنه ا ی از نتایج اعلام شده انتخابات و خطبه های تاریخی ایشان در نماز جمعه 29 خرداد و سرکوبهای خونین خیابانی و بازداشت گسترده فعلان سیاسی منتقد و شکنجه بازداشت شدگان در زندانهای گاه ناشناس و کشته شدن برخی از بازداشت شده ها موجی از نارضایتی در میان اقشار مختلف مردم بویژه روحانیون و فقها و مراجع برخاست.

فتاوای تاریخی 19 تیر آیت الله العظمی منتظری، نامه های آیت الله طاهری اصفهانی، اظهارنظرهای فقهی آیت الله بیات زنجانی، نامه نمایندگان ادوار گذشته مجلس شورای اسلامی و بیانیه اخیر آیت الله سید علی محمد دستغیب نمونه های از این اعتراضات رو به گسترش است.

به گزارش خبرنگار "جرس" به نظر نویسندگان روحانی این نامه، شرائط تدبیر و عدالت رهبری در چند ماه اخیر نقض شده و ایشان با توجه به مبانی فقهی بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران خودبخود معزولند. منتهی به لحاظ طی مراحل قانونی مجلس خبرگان می باید به عنوان نمایندگان عالی مردم به مفاد اصل 111 قانون اساسی درباره عزل رهبری عمل کنند.

اسامی امضاکننده های این نامه مهم به دلیل خفقان و سرکوب شدید داخل کشور و خطر جانی آنها به تقاضای خود امضاکننده ها منتشر نمی شود. اما پس از احراز وثاقت نامه به انتشار آن مبادرت شد.

متن کامل این نامه که نسخه ای از آن در اختیار "جرس" قرار گرفته به این شرح است:

بسم الله الرحمن الرحیم
قال الله تبارک و تعالی: واذا حکمتم بین الناس فاحکموا بالعدل

حضرات آیات و علمای اعلام اعضای محترم مجلس خبرگان رهبری

سلام علیکم
محترما، با استناد به نهجی که قاطبه علما بر آن وقوف دارند «عدالت» شرط زعامت و امامت است و حتی اگر از امام جماعتی دروغ واحدی مشاهده شود از عدالت ساقط و اقتدا بدو جایز نیست چه رسد که حق الناسی ولو صغیر برعهده او باشد و ستمی بر یک فرد نماید. رهبر فقید انقلاب حضرت آیت اله العظمی امام خمینی می فرمایند:«عالم و عادل بودن از خصال ضروری ولایت فقیه است و فقیه اگر دیکتاتوری کند خودبخود معزول است».

بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران و اکابر علمای صدر انقلاب برای اینکه مانع ظهور مجدد دیکتاتوری آنهم تحت لوای دین شوند مجلس خبرگان رهبری را پیش بینی کردند اما در دوره رهبری [آیت الله] آقای خامنه ای با وضع نظارت استصوابی به نحوی عمل شد که نمایندگان مجلس خبرگان عملا منتخب فقهای شورای نگهبان باشند که فقهای این شورا هم منصوب رهبرند و به عبارت اخری، نمایندگان خبرگان رهبری که باید بر رهبری نظارت کرده و مانع توسل او به زور و دیکتاتوری شوند خود در یک انتخاب دو درجه ای منصوب رهبری هستند و به این وسیله ولایت فقیه، میراث امام راحل را که برای مانع شدن ازدیکتاتوری بود به خلافت و سلطنت روحانی مبدل کردند.

بخاطر تجربه تلخ ديكتاتوري زمان شاه ، خبرگان قانون اساسي تصميم گرفتند نيروهاي مسلح و تلويزيون را كه وسيله اصلي سركوب است و هر كس آنها را داشته باشد قدرت اصلي را در دست دارد از چنگ قواي سه گانه بيرون آورند تا هيچيك نتواند بر ديگري فائق شود و ديكتاتوري به وجود آورد و مجلس خبرگان رهبري را هم قرار دادند تا از جانب ملت بر رهبري نظارت كند كه خود او از اين قدرت براي ديكتاتوري استفاده نكند اما آقاي خامنه اي سپاه را به گارد شخصي خود و راديو و تلويزيون را به مبلغ و مدافع خود و آلات قدرت ملت را به آلات شخصي خود بدل كرده است. در سازمان عظيم راديو و تلويزيون نه تنها مردم بلكه شخصيت هاي انقلاب و نظام كه اندكي با مواضع ايشان زاويه دارند امكان حضور و بحث و نقد ندارند و وسايل قدرت را به وسيله سركوب منتقدان خود تبديل كرده اند.

در سنوات ماضیه کثیراً شاهد ارتکاب ظلم های فاحش و موحش، با نظارت و اطلاع مقام رهبری و امر یا سکوت ایشان نسبت به این امور بوده ایم. از حبس و حصر مراجع متعدد تقلید گرفته تا پادگانی کردن حوزه علمیه قم و سایر حوزه ها که افتخارشان در طول تاریخ، استقلال از حکومت بوده است و بازگذاشتن دست ایادی وابسته به قدرت برای تطاول به حیثیت و امنیت علما و مدارس، و اینکه در سا لهای اخیر روزی نیست که خبر توقیف روزنامه ای یا دستگیری و آزار منتقدانی منتشر نشود. رهبر جمهوری اسلامی بخاطر بیماری "دیگر هراسی" (که فراتر از بیماری "بیگانه هراسی" است و هرکسی را که تابع او نباشد دشمن می پندارد) در هر سخنرانی بیش از همه چیز از "دشمن خارجی" می گوید و تمام دستگاههای امنیتی و تبلیغاتی را به سوی کشف دشمن در همه جا و همه چیز سوق داده است و همه انتقادات را با سلاح انتساب به «دشمن» می کوبد.

چنان دیکتاتوری حاکم شده است که ما نیز به عنوان مدافعان حریم شریعت و دیانت با وجود اینکه با کثیری از شما حضرات مؤانست داریم اما ناچار از تقیه هستیم اما این تقیه دائمی نخواهد بود و این شکایت اگر رسیدگی نشود آخرین نخواهد بود.
در این شکایت از بیان مدلل صدها مصداق ستم ها و دروغ ها و امر به منکر ها و نهی از معروف ها صرفنظر کرده و به جدید ترین مصداق های متأخر اکتفا می کنیم که دستاورد آن بازداشت هزاران شهروند و مجروح شدن صدها تن که بعضا آثار آن تا سالیان متمادی خواهد ماند و شهادت دهها تن از مردم بیگناه و زندانی کردن دهها تن از شخصیت های برجسته سیاسی و علمی کشور که در انقلاب اسلامی و تأسیس جمهوری اسلامی نقش مؤثری داشته اند بوده است. امید داریم با رسیدگی مجلس خبرگان به مرحله بیان کارنامه گذشته نرسیم که خداوند متعال می فرماید «ولاینال عهدی الظالمین».

منع خشونت آمیز حق برگزاری اجتماعات
برگزاری اجتماعات حق قانونی و شرعی است.وفق اصل 27 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران «تشكيل‏ اجتماعات‏ و راه‏ پيمايي‏ ها، بدون‏ حمل‏ سلاح‏، به‏ شرط آن‏ كه‏ مخل‏ به‏ مباني‏ اسلام‏ نباشد آزاد است‏». خبرگان قانون اساسی در هنگام وضع این قانون تصریح کرده اند که دولت فقط باید از راهپیمایی ها اطلاع قبلی داشته باشد و موظف است امنیت راهپیمایی ها را حفظ کند و پیشنهاد توطئه آمیز نبودن راهپیمایی به بجث گذاشته می شود اما به دلیل اینکه احتمال دادند بهانه ای برای سوء استفاده وجلوگیری از حق تظاهرات مردم گردد با آن مخالف شد و رای نیاورد (جلداول.صص 683 تا685 و 710 تا 721 و جلد 3 صص 1760 تا 1761)
خداوند متعال در آیه شریفه «لا یحب الله الجهر بالسوء من القول الا من ظلم» حتی فریاد زدن را در خصوص کسی که مورد ظلم واقع شده جایز می داند چه رسد که این ظلم به آرای یک ملت و به نظامی اسلامی باشد. ما مجاز نیستیم مشروعیت نظام جمهوری اسلامی را قربانی مشروعیت انتخاب شخصی کنیم که با روش های نادرست و غیر قانونی و شرعی می خواهد سکان دولت را در دست بگیرد.
اجازه خشونت و کشتار مردم توسط [آیت الله ] آقای خامنه ای
رسانه‌هاي انحصاري دولتي مي‌كوشند به مردم نجيب و مسالمت‌جوي ما تهمت اغتشاشگري بزنند اما دو راهپيمايي در روزهاي دوشنبه 25 خرداد و چهارشنبه 27 خرداد خط بطلاني است بر اين اتهامات. هر بار جمعيتي بيش از يك ميليون نفر دست به راهپيمايي زدند و در اين جمعيت عظيم كه مسيري چندكيلومتري را طي كرد حتي يك شيشه شكسته نشد، يك شعار سر داده نشد و خوني از بيني كسي بيرون نيامد. اين دو حركت باشكوه نشان داد كه مردم فقط به انتخاباتي متقلبانه اعتراض دارند و نظام و اسلام و پليس و سپاه و بسيج را از خودشان مي‌دانند اما متاسفانه درپی سخان تند مقام رهبری در نماز جمعه 29 خرداد 88 بود که روز شنبه از سحرگاهان با گسيل ده‌ها هزار نيروي امنيتي و لباس شخصي كه بعضا از نقاط ديگر آورده شده بودند شهر بزرگ تهران را بدون اعلام رسمي تبديل به حكومت نظامي كردند و همان مردم مسالمت‌جو را كه براي تكرار راهپيمايي آرام خود در مسير انقلاب تا آزادي آمده بودند مورد حمله قرار دادند و براي جلوگيري از شكل‌گيري هرگونه تجمع به محض اينكه چند نفر را با همديگر مي‌ديدند با باتوم مورد ضرب و شتم قرار مي‌دادند و با اين رفتار تحريك‌آميز و تحقيركننده خود موجب واكنش مردم شدند. صدها نفر را زخمي و بازداشت كرده يا به شهادت رساندند هم آنان را اغتشاشگر ناميدند.
مسوولاني كه با تدارك اين تحريك‌ها زمينه‌سازحوادث خونين شنبه شدند بايد پاسخگو باشند و با ضرب و زور راديو و تلويزيون و زندان نمي‌توان جاي شاكي و متهم را عوض كرد.

درخطبه هاي نماز جمعه آيت الله خامنه اي (29خرداد1388) آمده است: «درداخل كشور هم عوامل اين عناصر خارجي به كار افتادند و خط تخريب خياباني شروع شد؛ خط تخريب، خط آتش سوزي، اموال عمومي را آتش بزنند، حريم كسب و كار مردم را ناامن كنند، شيشه هاي دكان مردم را بشكنند، اموال بعضي از مغازه ها را به غارت ببرند، امنيت مردم را از جانشان و مالشان سلب كنند؛ امنيت مردم مورد تطاول اينها قرارگرفت. اين ربطي به مردم و طرفداران نامزدها ندارد، اين مال بدخواهان است، مال مزدوران است، مال دست نشاندگان سرويسهاي جاسوسي غربي و صهيونيست است.»

«من از همه ميخواهم به اين روش خاتمه بدهند. اين روش، روش درستي نيست. اگر خاتمه ندهند، آنوقت مسئوليت تبعات آن، هرج و مرج آن،به عهده آنهاست...اين تصور هم غلط است كه بعضي خيال كنند با حركات خياباني، يك اهرم فشاري عليه نظام درست مي كنند و مسئولين نظام را مجبور مي كنند، وادار مي كنند تا به عنوان مصلحت، زيربار تحميلات آنها بروند. نه، اين هم غلط است. اولا تن دادن به مطالبات غيرقانوني، زيرفشار، خود اين، شروع ديكتاتوري است. اين اشتباه محاسبه است؛ اين محاسبه غلطي است. عواقبي هم اگر پيدا كند، عواقبش مستقيما متوجه فرماندهان پشت صحنه خواهدشد. اگر لازم باشد مردم آنها را هم در نوبت خود و وقت خود خواهند شناخت.»

این شیوه برخورد تهدید آمیز با کسانی بود که خواسته روشنی داشتند و می گفتند کار ساده ای مانند تطبیق کدملی رای دهندگان ثبت شده در دسته های تعرفه های رأی با کدملی موجود در رایانه سازمان ثبت احوال انجام گردد اما با جار و جنجال و پیشنهاد های اغوا کننده ای مانند شمارش ده درصد صندوق هایی که سه هفته بود نزد وزارت کشور بود و هر کاری می خواستند با آن کرده اند افکارعمومی را از پیشنهادات اصلاح طلبان منحرف می کردند و به خشونت ها ادامه می دادند.
تهدید به خشونت و مقابله:
برای تحریک احساسات حامیان خود و نشان دادن اینکه برای مقابله با معترضان (نه شنیدن حرف آنان و داوری بیطرفانه)تا پای جان ایستاده است خطبه ها با سخنان زیر تمام شد«يك خطاب آخري هم عرض كنم به مولامان و صاحبمان، حضرت بقيه الله (ارواحنا فداه): اي سيد ما! اي مولاي ما! ما آنچه بايد بكنيم، انجام ميدهيم؛ آنچه بايد هم گفت، هم گفتيم و خواهيم گفت. من جان ناقابلي دارم، جسم ناقصي دارم، اندك آبرويي هم دارم كه اين را هم خود شما به ما داديد؟ همه اينها را من كف دست گرفتم، در راه اين انقلاب و درراه اسلام فدا خواهم كرد؛ اينها هم نثار شما باشد. سيد ما، مولاي ما، دعا كن براي ما؛ صاحب ما توئي؛صاحب اين كشور توئي، صاحب اين انقلاب توئي، پشتيبان ما شما هستيد؛ ما اين راه را ادامه خواهيم داد؛ با قدرت هم ادامه خواهيم داد؛ در اين راه ما را با دعاي خود، با حمايت خود، با توجه خود، پشتيباني بفرما»( كيهان چهارشنبه 3 تیر 1388- شماره 19394)
«اگر قرار باشد بعد از هر انتخاباتي آنهايي كه رأي نياورند، اردوكشي خياباني بكنند، طرفدارانشان را بكشند به خيابان؛بعد آنهايي كه رأي آورده اند هم، در جواب آنها، اردوكشي كنند، بكشند به خيابان، پس چرا انتخابات انجام گرفت؟ تقصير مردم چيست؟ اين مردمي كه خيابان، محل كسب و كار آنهاست، محل رفت وآمد آنهاست، محل زندگي آنهاست، اينها چه گناهي كردند؟ كه ما مي خواهيم طرفدارهاي خودمان را به رخ آنها بكشيم؛ آن طرف يك جور، اين طرف يك جور. براي نفوذي تروريست- آن كسي كه مي خواهد ضربه تروريستي بزند- مسئله او مسئله سياسي نيست؛ براي او چه چيزي بهتر از پنهان شدن درميان اين مردم؛ مردمي كه مي خواهند راهپيمايي كنند يا تجمع كنند. اگر اين تجمعات پوششي براي او درست كند، آنوقت مسئوليتش با كيست؟ الان همين چند نفري كه در اين قضايا كشته شدند؛ از مردم عادي، ازبسيج، جواب اينها را كي بناست بدهد؟ واكنشهايي كه به اينها نشان داده خواهدشد- تو خيابان ازشلوغي استفاده كنند، بسيج را ترور كنند، عضو نيروي انتظامي را ترور كنند- كه بالاخره واكنشي به وجود خواهدآورد، واكنش احساسي خواهدبود. محاسبه اين واكنشها با كيست؟»

قانون ستیزی رهبر در انتخابات ، ریشه اصلی درگیری ها و خونریزی ها:

[آیت الله]آقای خامنه ای در خطبه های نماز جمعه گفتند:«قانون فصل الخطاب است؛ قانون را فصل الخطاب بدانيد. انتخابات اصلا براي چيست؟ انتخابات براي اين است كه همه اختلافها سرصندوق رأي حل و فصل بشود. بايد در صندوقهاي رأي معلوم شود كه مردم چي مي خواهند، چي نمي خواهند؛ نه در كف خيابانها» اما کسی که نخستین گام را برای قانون شکنی برداشت و موجب شد نامزدها و مردم مطمئن شوند که اعتراضات و شکایت بی حاصل است وتصمیم به رئیس جمهور شدن احمدی نژاد از قبل اتخاذ شده است شخص رهبری بود.
شاه بیت فرمایشات ایشان در نماز جمعه تاکید بر رعایت قانون بود. سخنی که این روزها بارها دررسانه ملی! از زبان دیگران هم مطرح شده است تا معترضان را قانون شکن جلوه دهند اما اعتراض ها فقط و فقط بخاطر این بود که در تمام مراحل انتخابات، قانون شکسته شده است و مدارک و دلایل آن تفصیلا در اختیار شورای نگهبان قرار گرفت و منتشر هم شد. تاکید بر رعایت قانون مغتنم بود و به همین دلیل این پرسش به وجود می آید که چرا ایشان برخلاف قانون عمل کرد و با ایجاد بی اعتمادی مطلق راه را برای درگیری مفتوح ساخت. طبق ماده 80 قانون انتخابات ریاست جمهوری، كسانی كه از نحوه برگزاری انتخابات شكایت داشته باشند ، می توانند ظرف سه روز از تاریخ اخذ رأی شكایت مستند خود را به ناظرین شورای نگهبان یا دبیرخانه این شورا نیز تسلیم دارند. وطبق ماده 79 این قانون نیز مقرر می دارد که شورای نگهبان ظرف یك هفته و در صورت ضرورت حداكثر ده روز پس از دریافت نتیجه انتخابات ریاست جمهوری نظر قطعی خود را نسبت به انتخابات انجام شده به وزارت كشور اعلام و وزارت كشور از طریق رسانه های گروهی نتیجه نهایی را به اطلاع مردم خواهد رساند و پس از آن است که از نظر قانونی می توان فرد منتخب را رئیس جمهور نامید، اما برخلاف نص صریح قانون درست یک روز پس از اعلام نتایج و قبل از رسیدگی شورای نگهبان به اعتراضات و شکایات و صحه گذاشتن آن بر انتخابات ، مقام محترم رهبری فرمودند "انتخابات 22 خرداد، با هنرنمائی ملت ایران، نصاب تازه‌ئی در سلسله‌ی طولانی انتخابهای ملّی پدید آورد. مشاركت بیش‌از هشتاد درصدی مردم در پای صندوقها و رأی بیست‌وچهار میلیونی به رئیس جمهور منتخب، یك جشن واقعی است."آیا این سخنان تنفیذ زودهنگام نیست؟
در همین خطبه ها ضمن اینکه دیگران را از اجتماعات اعتراض آمیز که طبق اصل 27 قانون اساسی حق ملت است نهی فرمودنداعلام کردند اگر کسی اعتراضی دارد از مجاری قانونی پیگیری کند اما در همین سخنان تاکید داشتید که نتیجه انتخابات همین است که اعلام شده و امکان تغییر آن وجود ندارد و بدون توجه به انبوه دلایل و مدارک نامزدها درباره اشکالات موجود در انتخابات مجددا بر 24 میلیون رای یک نامزد صحه گذاشتید در حالی که هنوز هم شورای محترم نگهبان نظر قطعی خود را اعلام نکرده است. به عبارت ساده ، فرموده اند معترضین از طریق قانونی شکایت خود را پیگیری کنند اما مطمئن هم باشند که به جایی نمی رسد. بنابراین توصیه ایشان مفهومی جز تسلیم شدن بدون دلیل به نتایج اعلام شده ندارد. اگر فقط یک نفر معترض بود شاید شایبه ای در آن القا می شد اما هر سه نامزد دیگر و حتی نامزدی که به رئیس فعلی دولت تبریک گفته معترض بوده و مدارکی متقنی برای اثبات تقلب ارائه کرده اند. ما با کدام حجت شرعی و قانونی مجاز هستیم تسلیم نتایج نادرست اعلام شده شویم.
اشتباه تایید شمار آراء اعلام شده که درست ساعاتی پس از انتخابات صورت گرفت وقتی که تکرار شد نشان داد دیگر یک اشتباه نیست بلکه یک جباریت است زیرا پس از بروز اعتراضات هم ایشان در همان خطبه های 29 خرداد با وجود اینکه دم از قانون می زد بازهم علیرغم اینکه هنوز شورای نگهبان شکایت را بررسی نکرده و نظر خود را اعلام نکرده بود بر رای 24 میلیونی احمدی نژاد تاکید کرد و گفت:«خط انقلاب، چهل ميليون رأي دارد؛ نه بيست وچهارونيم ميليون كه رأي به رئيس جمهور منتخب است. چهل ميليون به خط انقلاب رأي دادند». این حرف نشان داد علیرغم اینکه به معترضان می گوید باید اعتراض خود را از راه قانونی پیگیری کنید تا تظاهرات خیابانی اما در همان خطبه ها نیز پیشاپیش اعلام می کند که رای احمدی نژاد همان 24 میلیون است و علاوه بر این اعلام می کند که این نتایج تغییر نخواهد کرد و دستکاری نخواهد شد چون اعتماد مردم را از بین می برد:«دشمنان همين اعتماد مردم را هدف گرفته اند؛ دشمنان ملت ايران مي خواهند همين اعتماد را درهم بشكنند. اين اعتماد بزرگترين سرمايه جمهوري اسلامي است، مي خواهند اين را از جمهوري اسلامي بگيرند؛ مي خواهند ايجاد شك كنند، ايجاد ترديد كنند درباره اين انتخابات و اين اعتمادي را كه مردم كردند، تا اين اعتماد را متزلزل كنند.

دشمنان ملت ايران مي دانند كه وقتي اعتماد وجود نداشت، مشاركت ضعيف خواهد شد؛ وقتي مشاركت و حضور در صحنه ضعيف شد، مشروعيت نظام دچار تزلزل خواهد شد؛ آنها اين را مي خواهند؛ هدف دشمن اين است. مي خواهند اعتماد را بگيرند تا مشاركت را بگيرند، تا مشروعيت را از جمهوري اسلامي بگيرند. اين، ضررش بمراتب از آتش زدن بانك و سوزاندن اتوبوس بيشتر است. اين، آن چيزي است كه با هيچ خسارت ديگري قابل مقايسه نيست. مردم بيايند در يك چنين حركت عظيمي اينجور مشتاقانه حضور پيدا كنند، بعد به مردم گفته بشود كه شما اشتباه كرديد به نظام اعتماد كرديد؛ نظام قابل اعتماد نبود. دشمن اين را مي خواهد.

اين خط را از پيش از انتخابات هم شروع كردند؛ از دو سه ماه پيش از اين. من اول فروردين در مشهد گفتم هي دارند دائماً به گوشها مي خوانند، تكرار مي كنند كه بناست در انتخابات تقلب بشود. مي خواستند زمينه را آماده كنند. من آن وقت به دوستان خوبمان در داخل كشور تذكر دادم و گفتم اين حرفي را كه دشمن مي خواهد به ذهن مردم رسوخ بدهد، نگوئيد. نظام جمهوري اسلامي مورد اعتماد مردم است. اين اعتماد آسان به دست نيامده، سي سال است كه نظام جمهوري اسلامي با مسئولانش، با عملكردش، با تلاشهاي فراوانش توانسته اين اعتماد را در دل مردم عميق كند. دشمن مي خواهد اين اعتماد را بگيرد... خواستند كام شما را تلخ كنند و نگذارند بالاترين نصاب مشاركت جهاني را دنيا به نام شما ثبت كند. خواستند اين كارها را بكنند؛ اما به نام شما ثبت شد. نمي شود آن را دستكاري كرد»
بنابراین شورای نگهبان نیز برفرض اینکه می خواست بی طرف باشد با وجود تکرار و تاکید ایشان از فردای انتخابات در مورد میزان آرا و نتایج آن دیگر راهی جز تایید نداشت چون جسارت رعایت قانون را که مقابله کردن با رهبر بود را ندارد.

قانون ستیزی رهبر:
حضرت امام خمینی(ره) در کتاب ولایت فقیه فرموده اند: «حکومت اسلام حکومت قانون و حاکمیت منحصر به خداست و قانون فرمان و حکم خداست . همه افراد از رسول اکرم(ص) گرفته تا خلفای آن حضرت و سایر افراد تا ابد تابع قانون هستند». «حاکم در حقیقت قانون است و همه در امان قانونند». علیهذا قانون، خون جاری در رگ های نظام اسلامی است اما آیا در این سال ها قانون نقض نشده است؟ آیا توقیف یا لغو مجوز بیش از دویست نشریه در چندسال اخیر که بسیاری از آنها قبل از محاکمه، توقیف شدند و یا در محاکمات آنها قانون نادیده گرفته شد (در صورت لزوم تمام موارد را با دلایل و مدارک اعلام خواهیم کرد) و نظرمقامات بلند پایه قضایی هم در بسیاری از این موارد نادیده گرفته شد قانون شکنی نبود و سزاوار اعتراض نیست؟ اگر لازم بدانید صدها مورد قانون شکنی آشکار و نقض گسترده حقوق شهروندان را با دلایل و مدارک ارائه خوام داد که متاسفانه یک بار هم مورد اعتراض واقع نشده اند و اگر شده بود کار ما امروز به اینجا نمی رسید.
بازداشت های گسترده پس از اعلام نتایج انتخابات چه معنایی داشت؟ در حالی که بسیاری از شخصیت های برجسته کشور که التزام قلبی و عملی شان به کشور و نظام بیش از کسانی است که در 4 سال اخیر نظام را با بحران روبرو کرده اند و جرمی جز تلاش برای افزایش مشارکت مردم نداشته اند دستگیر می شوند و در دستگیری آنها قانون حقوق شهروندی مصوب مجلس و شورای نگهبان زیر پا گذاشته می شود و افرادی که با یک احضاریه با پای خود به هر مرجعی می آمدند شبانه و سحرگاه برخلاف اصول 32 و 37 قانون اساسی و قانون حقوق شهروندی بازداشت می شوند که ممنوعیت قانونی دارد و باز هم برخلاف قانون به آنها چشم بند زده می شود تا توهین و تحقیر کنند آیا این رفتارهای قانون شکنانه سزاوار اعتراض نیست؟ چرا [آیت الله]آقای خامنه ای متعرض این بازداشت ها و خشونت ها و قتل ها و قانون شکنی های گسترده در جریان دستگیرها نشدند؟ چرا نام دهها تن از شهروندان عادی که بازداشت شده اند اعلام نمی گردید و اجازه وکیل داشتن که طبق اصل 35 قانون اساسی وبند 3 قانون حقوق شهروندی و ماده واحده مصوب مجمع تشخیص مصلحت درسال 1370 که دادرسی بدون وکیل را باطل می داند و نیزطبق سایر قوانین،حق آنهاست به آنها داده نشد؟ آیا اینها قانون شکنی نیست؟
اعترافات:
در اعترافات افراد بازداشت شده، جملاتی با شباهت فراوان به سخنان زیر از [آیت الله] آقای خامنه ای به چشم می خورد: «ساز و كارهاي قانوني انتخابات در كشور ما اجازه تقلب نمي دهد. اين را هر كسي كه دست اندركار مسائل انتخابات هست و از مسائل انتخابات آگاه است، تصديق مي كند؛ آن هم در حد يازده ميليون تفاوت! يك وقت اختلاف بين دو رأي، صدهزار است، پانصدهزار است، يك ميليون است، حالا ممكن است آدم بگويد يك جوري تقلب كردند، جابه جا كردند؛ اما يازده ميليون را چه جور مي شود تقلب كرد!». این شباهت حیرت انگیز نشان می دهد که هدف از بازداشت اصلاح طلبان این بود که آنان را در شرایط زندان و شکنجه مجبور کنند اظهارات ایشان را در نماز جمعه تصدیق نمایند و این عملی باطل و گناه و مجرمانه است.

هزار سال است فقهای شیعه اقرار در زندان و در شرایط خوف را باطل می دانند و قوانین رسمی کشور هم آن را بی اعتبار می داند اما در دوره زعامت [آیت الله]آقای خامنه ای بارها اشخاصی را به بند کشیده و اقاریر آنها را با هدف های سیاسی از رسانه متعلق به ملت بدون اذن ملت پخش کرده اند هر چند برخلاف شرع و قانون بوده است. در حوادث اخیر نیز عده ای از شخصیت ها و جوانان را به زندان برده و تحت شکنجه جسمی و یا شکنجه روحی قرار داده و از زندان به همراه مامور به بیدادگاه فرمایشی و خلاف شرع آوردند تا آنچه را به آنها دیکته شده بود در مورد پیوند با منافقین و بیگانگان و غیره بر زبان آورند. حال آنکه اگر خود جناب آقای خامنه ای را هم فقط یک هفته به همین سلول ها ببرند به مسائلی بیش از اینها اعتراف خواهند کرد.
تحریف واقعیات:
درخطبه های تاریخی ایشان با اشاره به جنایت هواداران ایشان در کوی دانشگاه به گونه ای سخن گفته ئشده است که گویی هم آنها که مضروب و مجروح و کشته شدند بسیجی بودند و هم آنانکه کشته اند زیرا می گویند:« انسان دلش خون مي-شود از بعضي از اين قضايا؛ بروند توي كوي دانشگاه، جوانها، دانشجوها را- آن هم دانشجوهاي مؤمن و حزب اللهي را، نه آن شلوغ كن ها را- مورد تهاجم قرار بدهند، آنوقت شعار رهبري هم بدهند! دل انسان خون ميشود از اين حوادث». مضمون کلام هم این است که گویا اگر اگربه خانه دانشجویان حمله کرده و معترضان را می زدند اشکالی نداشت. آیا اطلاع ایشان از حادثه خونین کوی دانشگاه از منابع موثق بود؟ اگر از ماهیت مهاجمان اطلاع نداشتند به گزارش کمیته حقیقت یاب مجلس شورای اسلامی مراجعه می کردند تا معلوم شود در این چند روز معترضان به انتخابات اغتشاش و جنایت کردند یا مدافعان دولت کنونی و همان لباس شخصی هایی که سال هاست در کمال امنیت ، امنیت را از مردم سلب کرده خشونت می آفرینند. همان کسانی که عضو شورای شهر را ترور می کنند و مجازات نمی شوند و کوی دانشگاه را در سال 87 به خون کشیدند و تبرئه شدند.
شکستن حریم خصوصی مردم:

در حوادث اخیر گزارش های وافره ای واصل گردیده است مبنی براینکه اگر مردم از چنگ مهاجمان امنیتی یا لباس شخصی به خانه ای گریختند ماموران به آن خانه یورش برده و پناه بردگان و صاحبان خانه را با ضرب و شتم دستگیر کرده اند. همچنین در موارد بسیاری اتفاق افاده است که به خانه کسانی که تنها پناه خود را الله اکبر گفتن بر بام خانه می دانستند حمله ور شده و با خشونت آنها را دستگیر کرده و با خود برده اند. از میان این خشونت ها ماجرای حمله به مجتمع مسکونی سبحان به صحن مجلس کشیده شد و کمیته حقیقت یاب مجلس گزارش تکان دهنده اش را منتشر کرد اما گوش شنوایی وجود نداشت. این حادثه غریبی است که روی بدترین جانیان را سفید کرده است زیرا خانه و حریم خصوصی مردم پناهگاه امن مردم بوده است اما ماموران استبداد می خواهند به مردم بگویند هیچ حریم امنی وجود ندارد و مردم حتی درخانه خودشان هم مرعوب باشند. این جرم در برابر چشمان دیگران صورت گرفت.

حرمت بیماران:

در شرع مقدس اسلام بر حرمت بیماران سفارش شده است به نحوی که حتی در جنگ با کفار نیز اگر برمریضی دست یافتند مجاز به آسیب رساندن به او و اسارتش نیستند. این حکم از پیش از اسلام نیز وجود داشت و قاطبه شیعیان در هزار سال مرثیه خوانی اهل بیت عصمت و طهارات علیهم السلام کرارا از لسان اهل منبر و وعظ استماع فرموده اند که در دشت خونین کربلا هنگامی که سپاه یزید چنان جنایت و قساوتی درباب خانواده و اصحاب امام مظلوم روا داشتند اما هنگامی که به امام زین العابدبن بیمار، چهارمین امام شیعیان، رسیدند هیچ صدمه ای به آن وجود مبارک نزدند اما در حوادث اخیر جهانیان شاهد بودند که چگونه سعید حجاریان را که به ضرب گلوله یکی از همین کودتاگران در چند سال پیش تا آستانه مرگ رفت و زنده ماندن او توام بود با رنج معلولیت و بیماری و ناتوانی در راه رفتن و تکلم و نوشتن و ... و تحت مراقبت دائمی پزشکی بود به اسارت گرفته شد به نحوی احساسات برخی از موافقان کودتا را هم جریحه دار کرده بود. البته بیماران متعدد دیگری هم در میان بازداشت شدگان بودند.

بنابر آنچه تسطیر یافت مضاف بر تخلفات و مظالم گسترده سال های اخیر که باید مبسوطا در رساله شکواییه دیگری به آن پرداخت، مسئول اصلی بروز بی اعتمادی و درگیری و خشونت ها و کشتارها و زندان ها در انتخابات اخیر، شخص [آیت الله] آقای خامنه ای است و صلاحیت بقای در این مقام را ندارد.
مولا علی از ربوده شدن خلخال از پاي يك زن يهودي گريست و فرمود اگر مسلماني به خاطر اين ستم در سايه حكومت اسلامي،بمیرد سزاوار است وامام خميني(ره) ا ين داستان را هم به عنوان نمونه ديگري از جلوه‌هاي الگوي حكومت اسلامي در سال 57 ذكر كردند. (كوثر ج 3 ص 596)

علهیذا در برابر حوادث مؤلمه اخیره، همه حضرات مسئول و مکلف بوده و مجاز به غمض عین نیستند وگر نه شریک آن مظالم خواهند بود. ترس از قدرت و ترس از مخلوق شرک است و عذر مقبولی به درگاه حضرت حق نخواهد گردید.
همانطور که حضرات وقوف دارند در جریان مظالم سال های اخیر و خصوصا ماههای اخیر جناب [آیت الله] آقای خامنه ای شرایط مندرج در اصول پنجم و یکصد ونهم را از دست داده اند و مطاق اصل یکصد و یازده قانون اساسی جمهوری اسلامی خبرگان موظف به برکناری وی هستند و با توجه به اینکه چنین شخصی منعزل است هرنوع تعلل شما که منجر به ادامه وضع موجود و تبعات بعدی خواهد بود مسئولیت دنیوی و اخروی آن مستقیما بر عهده شما خواهد بود.

جمعی از علما و فضلای حوزه های علمیه قم، اصفهان و مشهد

24 مرداد 1388

افشاگری فرشته قاضی درباره بازداشت در ایران

صدای باز شدن دری آهنی را می شنوم و متعاقب آن صدای زنی را که دستم را گرفته و به داخل می کشد.در بسته می شود. چشم بندم را بر میدارد. دو زن در مقابلم ایستاده اند و از من میخواهند لباس هایم را در بیاورم؛ مانتو و روسری را در می آورم و کفش هایم را نیز.
اما می گویند باید تمام لباس هایت را در بیاوری! من شوکه می شوم و اعتراض می کنم. زنی که قدی بلند و هیکلی درشت دارد جلو می آید. می گوید: قانون اینجا این است تمام لباس هایت را بیاور. و اشاره به لباس زیرم می کند.مقاومت می کنم اما دستانم را می گیرد و روی زمین می نشاند و یک زن دیگر نیز به جمع این دو اضافه می شود در میان تقلای من، تی شرتم را از تنم خارج می کنند و شلوارم را نیز. من همچنان مقاومت می کنم اما سه نفری به جانم می افتند و با خشونت هر چه تمام تر، که با ضرب و شتم همراه است، در مقابل فریادها و دست و پا زدن های من، تمام لباس هایم را از تنم خارج می کنند و به بازرسی بدن ضرب دیده ام می پردازند. می گویم: من امروز در دادسرا بازداشت شده ام و از پیش احضار شده بودم و چیزی به همراه ندارم؛ اما فایده ای ندارد. بعد از تقلایی نیم ساعته آنچه را که میخواستند می کنند و بعد تی شرت و شلوارم را می دهند و می پوشم و به سلولی منتقلم می کنند.
هنوز در شوک هستم و تمام تنم درد می کند. هنوز به خودم نیامده ام که در را باز می کنند و می گویند: حاجی آمده.

در همان سلول چشم بندم را می بندند و چادری سرم انداخته و به اتاق بازجویی منتقلم می کنند. با خود می گویم: به بازجو اعتراض خواهم کرد و...
رو به دیوار و بر صندلی می نشینم و چشم بند بر چشمانم است و از اطرافم بی خبرم. صدای مردی را از پشت سرم می شنوم که می گوید: در افغانستان با چه کسانی دیدار داشتی و برای چه سازمانی جاسوسی میکردی؟
از شوک اول خارج نشده، مجددا شوک دیگری وارد می شود. می گویم: من خبرنگار سایت امروز هستم و به همین دلیل بازداشت شده ام و... هنوز حرفم تمام نشده فریاد می کشد: چند بسته قرص ضد بارداری با خود برده بودی؟ من ناباورانه می شنوم؛امابه آنچه می شنوم باور ندارم. تکرار می کند و من اعتراض میکنم اما با لحن مشمئز کننده ای می گوید: یا جاسوسی یا روابط نامشروع. انتخاب با خودته!

و مرا به سلول باز میگردانند.
چند سال پیش و هنگام جنگ افغانستان به عنوان خبرنگار همشهری، به این کشور سفر کرده ام و امروز با گذشت سالها با چنین اتهامی مواجه می شوم یعنی مرا خاطرسفر به افغانستان بازداشت کرده اند؟ اما چرا چند سال دیر تر؟
هر چه سعی می کنم بر خود مسلط باشم، نمی شود. بارها توضیح میدهم که نه جاسوسی در کار بوده و نه رابطه نامشروعی و... اما فایده ای ندارد. بازجویی که او را نمی بینم شروع به تعریف جزئیاتی می کند که گویا در فیلم های پورنو دیده است؛ و با لحنی مشمئز کننده.

یقین پیدا می کنم که مریض جنسی است و لذت می برد از تعریف آنچه که بر زبان می آورد. احساس بی پناهی آزارم میدهد و شنیدن آنچه که در هر جلسه بازجویی ـ از مسائل جنسی و لحنی مشمئز کننده ـ از سوی بازجو بیان می شود.
با چه خبرنگارانی دیدار داشتی؟ چه اطلاعاتی به آنها دادی؟ چقدر پول گرفتی؟.....
پس جاسوسی نکرده ای رفته بودی برای ارضا شهوات پستت؟ با چند نفر خوابیدی؟ چند نفره... میکردی و....
ناخود آگاه یاد فیلم بازجویی زن سعید امامی می افتم. از ترس بر خود می لرزم. می نویسم برای جاسوسی به افغانستان رفته بودم و از همان موقع برای امریکا جاسوسی می کنم و پول خیلی خوبی هم می گیرم و...
رفتار بازجو بهتر می شود و به یکباره از سالها پیش می آید به همین سالهای نزدیک تر و به سایت امروز که از کی در این سایت کار می کنم.
اما یک روز بعد دوباره مسائل عوض می شود ودیگر از امروز نمی پرسد، بلکه از روابط و آشنایی ام با چهره های سیاسی و همکاران مطبوعاتی ام می پرسد. توضیح میدهم که یک روزنامه نگارم و به عنوان خبرنگار سیاسی با همه چهره های سیاسی از اصلاح طلب و راست رابطه دارم؛ اما رابطه ای که بازجو میخواهد از من بشنود با رابطه خبری که من با این چهره ها داشتم متفاوت است. یکی یکی اسامی چهره های سیاسی را می آورد و باز رابطه نا مشروع را عنوان می کند و می گوید: آنچه راکه می گویم بنویس!

و شروع می کند به تعریف یک فیلم سکسی با جزئیات یک رابطه جنسی و از من میخواهد بنویسم. جزئیاتی که بیان می کند به شدت تهوع آور است.
حالم به هم میخورد. واقعا بالا می آورم. چشم بندم را بالا می کشم و بلند می شوم، اما هنوز کامل نایستاده ام که ضربه ای از پشت وارد می شود و با شدت به میز صندلی ام میخورم و خون از دماغم سرازیر می شود. می افتم و چند ضربه با پا به پهلو ها و پشتم میزند و زنان زندانبان را صدا می کند. مرا با آن حال به سلولم می اندازند.
تمام لباس و تنم خونی است، اما اجازه حمام کردن نمی دهند. لباسی هم ندارم که عوض کنم. از درد به خودم می پیچم. دوباره سراغم می آیند. همین که وارد اتاق بازجویی می شوم، می گویم: چرا از من نمی پرسید چه کرده ام و چه نوشته ام؟
با تمسخر می گوید: مهم نیست چه کرده ای. آنچه را که من میخواهم باید بنویسی در غیر این صورت می اندازمت توی سلولی که تا حد مرگ بهت تجاوز کنند.
قلبم به شدت می زند شاید متوجه می شود رنگم به یکباره می پرد که می گوید: ما مردان زیادی اینجا داریم که سالهاست زنی را ندیده و تشنه زن هستند و....
دیگر نمی شنوم چشمانم را که باز می کنم در سلولم هستم و فکر می کنم همه چیز خوابی بیش نبوده است.

اما هر روز تکرار می شود و دو حالت بیشتر ندارد: باید بنویسم که درباره افسانه نوروزی، برای تضعیف قوه قضائیه، نامه سرگشاده دادم و با نامه ام اذهان تمام جهانیان را نسبت به ایران و دستگاه قضایی تخریب کردم و باعث شدم جوسازی شدیدی علیه جمهوری اسلامی در سطح جهانی شود - مهم هم نبود برای بازجو که افسانه نوروزی در آن مقطع با دستور رئیس قوه قضائیه، محاکمه مجدد، تبرئه و آزاد شده بود- باید بنویسم از رادیو آزادی پول گرفته ام تا درباره مرگ زهرا کاظمی جو سازی کنم و....
باید بنویسم که از مصطفی تاج زاده و محمد علی ابطحی خط می گرفتم تا امنیت ملی ایران را به خطر بیندازم.خط مقالات و گزارشاتم را آنها به من میدادند.باید بنویسم برای سفارت ترکیه جاسوسی کرده ام و از طریق دوستم که مترجم این سفارت است اخبار را در اختیار آنها قرار داده ام و یا از طریق کاردار بلژیک در ایران، اخبار محرمانه را منتقل کرده ام. باید بنویسم در کافه ها و رستوران ها قرار می گذاشتم و اطلاعات را می فروختم و از صهیونیست ها پول گرفته ام تا درباره 13 یهودی که درشیراز متهم به جاسوسی شده بودند جوسازی کنم و....باید بنویسم هر آنچه نبود و نکرده ام، اما بازجو میخواهد. باید بنویسم که سایت امروز برای براندازی نظام جمهوری اسلامی راه اندازی شده و ماموریت تک تک کارکنان این سایت در همین راستا است. باید بنویسم تاج زاده پشت همه این قضایا است. باید بنویسم نامه محرمانه جنتی به خاتمی درباره قراردادهای نفتی را ابطحی در اختیار من قرار داده و منتشر کرده ام و....
و باید بنویسم در پارلمان وارد اتاق فلان نماینده مجلس شده و لباس هایم را درآورده و از او خواسته ام با من.....و... و....
و در غیر این صورت یا مرا در سلولی خواهند انداخت تا به طور دسته جمعی به من تجاوز کنند و همسرم در یک تصادف کشته خواهد شد.

بازجویم که مردی میانسال، معروف به کشاورز بود می گفت: آمار تصادف در ایران خلیلی بالاست و به راحتی همسرت یکی از این آمار خواهد بود.

یا تهدید میکرد که همسرت را بازداشت می کنیم و در مقابل او به تو تجاوز می کنیم و....
در ایزوله کامل هستم و هیچ اطلاعی از بیرون ندارم. بازجو می آید و با صدایی آرام که سعی می کند لحنی غمگین داشته باشد می گوید: مادرت سکته کرده و متاسفانه فوت شده و 3 روز ست که در سرد خانه است و منتظر تو هستند. سر عقل بیا تا روح مادر مرحومت بیش از این زجر نکشد و...

دیگر نمی شنوم .دست به اعتصاب غذا میزنم تا اجازه دهند تماسی با خانواده ام بگیرم.

دو روز بعد قاضی پرونده، صابری ظفرقندی می آید. تصمیم می گیرم همه چیز را به او بگویم، اما قبل از اینکه حرفی بزنم فریاد می کشد: اعتصاب غذا کردی؟ پس حرفه ای هستی ! نشونت میدم با زندانیان حرفه ای چه می کنن. به راحتی 4 شاهد ردیف می کنم و به اتهام زنا، سنگسارت می کنم و...
زن زندانبان می گوید هر چه میخواهند بنویس و برو سر خونه زندگیت. عید فطر نزدیک است و روز عروسی توست و...
به یکباره فکری به ذهنم میرسد از بازجو برگه ای میخواهم و می نویسم من عقد کرده ام وعید فطر، روز عروسی ام است و تاکنون رابطه جنسی نداشته ام و روزی که احضارم کردند رفتم پزشکی قانونی و برگه بکارت گرفتم و اگر بخواهید می نویسم که با همه عالم و آدم رابطه نامشروع داشته ام اما این برگه نزد همسرم هست وآن را ارائه خواهد داد.
فکر میکردم با این قضیه این بحث ها تمام می شود اما بازجو می گوید: بنویس از پشت...

می گویم: برگه ای که گرفته ام از هر دو طرف است...

باورم نمی شود اینقدر وقیح شده ام که چنین چیزی را بر زبان می آورم؛
و بازجو می گوید: بنویس رابطه ام در حد عشق بازی بوده است و....
و من می فهمم که این قضیه تمامی ندارد. شروع می کند به تعریف جزئیات عشق بازی و...
و میخواهد که بنویسم...و....

نمیدانم چند روز است که در بازداشت هستم. نیمه های شب مرا به اتاق بازجویی می برند و بازپرس پرونده میخواهد تفهیم اتهام کند. اسمش مهدی پور است و از آن خشکه مذهبی هایی است که نمونه هایش را کم ندیده ام.می گوید که من قلب امام زمان را به درد آورده ام و.... میخواهم به او بگویم و اعتراض کنم از آنچه بر من گذشته، اما اجازه حرف زدن نمی دهد و از امام زمان می گوید وبه فاطمه زهرا قسم میخورد که نسل من و امثال مرا از زمین برخواهد کند و.... و میرود.

یک روز بعد به زندان اوین منتقل می شوم. باز در انفرادی هستم تا دو روز آخر که به بند عمومی منتقل می شوم. و باز همان بازجو است و همان حکایت ها.

پس از آزادی با وثیقه، بارها مجددا احضار می شوم و این بار در حضور سعید مرتضوی، دادستان تهران به این مسائل اعتراض می کنم. عجیب اینکه مرتضوی می گوید اینها لازمه بازجویی است!

همسرم به شدت اعتراض می کند و می گوید: ما شکایت داریم نسبت به رفتار بازجو و قاضی پرونده و توهین های غیراخلاقی و ضرب و شتم.

مرتضوی از من میخواهد نزدیک میزش بروم. می ایستم. بلند می شود و در حالیکه نفسش به صورتم میخورد می گوید: فحش باد هواست؛ از این گوش شنیدید از اون گوش رد کنید.

از رئیس دفترش میخواهد که همسرم را بیرون ببرد و من می مانم در اتاق و دادستان تهران. نزدیکم می شود و کنارم می نشیند. ترس عجیبی دارم و حس می کنم قلبم میخواهد بیرون بپرد. صورتش را نزدیکم میکند و می گوید مثل اینکه تذکرهای بازجو را جدی نگرفته ای؟

اینقدر نزدیک شده که می ترسم حرفی بزنم یا تکانی بخورم. می گوید: نه تصادف شوخی است نه تجاوزو... دیگر چیزی نمی شنوم تمام تلاشم این است از او که لحظه به لحظه نزیک تر می شود فاصله بگیرم و... نگاه وحشتناک او، همچون نگاه بازجوی من است که در زندان مسائل جنسی را با لذت تمام تعریف می کرد و از من می خواست بنویسم. نگاهی که به شدت ناامنی را به من منتقل می کند و دفعات بعد می ترسم تنها به دفتر مرتضوی بروم. هر بار که احضار می شوم با وکیلم می روم و به او و همسرم نیز با التماس می گویم مرا در دفتر مرتضوی تنها نگذارند. در حضور وکیلم به دکتر شیخ آزادی، در پزشکی قانونی زنگ می زند و می گوید: خانم فرشته قاضی اینجاست و ادعا می کند که دماغش در زندان شکسته اما قبلا جراحی زیبایی انجام داده و شکستگی مربوط به همان است و الان می فرستم تا تو معاینه ای بکنی اما فقط خودت معاینه کن و گزارش بنویس.

وکیلم به شدت اعتراض می کند و می گوید: شما خود خط دادید که این آقا چه بنویسد!

مرتضوی اما ما را با ماموری می فرستند خیابان اشرفی اصفهانی. دکتر شیخ آزادی بدون اینکه حتی نگاهی به بینی ام بیندازد می گوید مربوط به جراحی زیبایی است و...( که این خود حکایت مفصلی دارد و در فرصتی دیگر خواهم نوشت).

تمام این مسائل را در هیات نظارت بر اجرای قانون اساسی و دیدارهایی که با برخی مقامات دارم بازگو می کنم. همه حیرت زده گوش می سپارند به آنچه بر سرم در زندان جمهوری اسلامی آمده است. با اینکه از قبل تذکر داده اند درباره این مسائل هیچ سخنی در حضور رئیس قوه قضائیه نزنیم، اما به شاهرودی می گویم و از او میخواهم جلوی این بیدادگریها را بگیرد که اگر روزنامه نگار دیگری به زندان رفت از او در حیطه کار خود بازجویی کنند و.... به یکباره حالم بد می شود. بر خلاف تمام تلاشم می زنم زیر گریه و از اتاق شاهرودی بیرون می آیم تا آبی به سر و صورتم بزنم. بعد ها می شنوم که شاهرودی به آقای خاتمی گفته است که از شنیدن سخنان من به شدت متاثر شده است.

اما فقط در حد تاثر باقی می ماند؛ نه برخوردی با بازجو و قاضی پرونده می شود و نه اعاده حیثیتی از من، بلکه پس از سفری که به خارج داشته ام در بازگشت به ایران باز همان بازجو است که از من بازجویی می کند و....

و من می مانم با روحی به شدت خسته و بیمار که باید تحت روان درمانی قرار بگیرد و از هر مردی هراس دارم و نمی توانم حتی با همسرم نیز ارتباطی برقرار کنم. روحی چنان بیمار که هنوز هر از چند گاهی باید به روانپزشکم مراجعه کنم و....

ابراهیم خان نبوی : مهدی بیا

جناب آقای مهدی صاحب الزمان!

احتراما اینجانب سید ابراهیم نبوی( از اقوام دور خودتان می باشم) و قبلا طی چندین نامه از آن بزرگوار درخواست نمودم که فعلا اوضاع کشور هشت و هفت شده که معنایش خارج از ادب است اما همان است که مردم هشلهف می گویند. بنابراین عرض می شود که تشریف نیاورید. راستش را بخواهید اینجانب خیلی نگران شما بودم که اگر تشریف بیاورید، شما را از لب مرز دستگیر نموده و حساب تان با کرام الکاتبین باشد، ولی راستش وقتی اظهارات جدتان، حضرت علی را که به آقای صعصعه بن صوحان( که من با ایشان آشنائی خاصی ندارم) خواندم، و دیدم که جدتان نشانه های لازم را برای زمانی که حضرتعالی باید ظهور کنید داده اند، خدائیش متوجه شدم که زمان آمدن شماست و اگر الآن تشریف نیاورید، ممکن است که تقی به توقی بخورد و این دولت و حکومت عوض شود و آنوقت دوباره باید سالها در لیست انتظار بمانید تا یک دجال دیگر برسد و حالا کو تا دجال بعدی. به همین دلیل می خواستم درخواست کنم زودتر تشریف آورده و تا نشانه های ظهور را پاک نکردند، قال قضیه را بکنید. البته قبل از اینکه نشانه های ظهور را بدهم مواردی را جهت اطلاع و احتیاط و بقول معروف به عنوان هشدارهای امنیتی می خواستم خدمت تان عرض کنم.

اول: من بر اساس روایت فوق الذکر دقیقا بررسی کردم و نشانه ها همه اش درست است، فقط یکی اش مورد دارد که خدمت تان عرض می کنم. می خواستم تاکید کنم اصلا به کانال ارتباطی تان در چاه جمکران اطمینان نکنید، چون آنجا دست ریاست جمهوری و بسیج است و آنها هم به شما نشانه های غلط می دهند.

دوم: نشانه های ظهور حضرتعالی دقیقا در خود ایران است، لذا خواهشمندم قبل از آمدن به ایران تشریف نبرید به اروپا و آمریکا و هند و ژاپن و مصر، چون ممکن است بروید آنجا و ببینید که نشانه ها درست نیست و فکر کنید که من دروغ می گویم، در حالی که اوضاع ایران هیچ ربطی به بقیه نقاط ندارد. ضمنا می خواستم عرض کنم بعد از اینکه انشاء الله تشریف آوردید و عدل و داد را برقرار و این دجال و اشخاص مشکوک دور و برش را سرجایشان نشاندید، لطفا در مورد سایر کشورها عجله نکنید، چون سایر نقاط خیلی مورد ندارد.

سوم: از آن مقام محترم تقاضا می کنم، مطلقا از طریق مرز رسمی وارد نشوید، خودتان که واردید چطور بیایید، البته مواظب سربازان گمنام تان باشید، آنها هم فعلا گیر همین آقای دجال هستند، ضمنا اگر نیروی انتظامی و سپاه و بسیج در ایست بازرسی بزن بغل جلویتان را گرفت یا دستگیرتان کردند و اسم و رسم تان را پرسیدند، اصلا آشنایی ندهید و نگوئید که مثلا کسی نایب برحق شما بوده یا نه، چون الآن هر کسی نایب برحق شما بوده یا هر آشنائیتی دارد، یا خودش بازداشت است، یا فامیلش بازداشت و تحت نظر است. بگوئید اصلا کار سیاسی نمی کنید و حتی نماز و روزه هم نمی خوانید، حتی الله اکبر هم نگوئید که جریمه دارد.

در همین راستا، دلایل اینجانب در مورد نشانه های ظهور که بر اساس اظهارات حضرت علی به آقای صعصعه بن صوحان که معتقدم همه اش درست می باشد، ارائه می نمایم. لطفا موارد زیر را بررسی و تحقیق نمایید، اگر درست بود که تشریف بیاورید، وگرنه صلاح مملکت خویش خسروان دانند:

اول: " زمین پر از ظلم می شود.": البته زمین پر از ظلم نشده، بلکه ایران پر از ظلم شده. خودتان همین امروز اگر بیایید جلسه سوم دادگاهش است. به گفته رئیس پلیس چهار هزار نفر در دوماه دستگیر شدند و به گفته خود دادستان آنها را در زندان شکنجه داده و صدتا صدتا محاکمه می کنند، فکر می کنید بخاطر چی؟ بخاطر آموزش زبان و پناه دادن کسی که مورد ظلم قرار گرفته و دادن اخبار درست و دفاع از حق شان. به نظرتان این کار ظلم نیست؟

دوم: " دجال ظهور می کند": ظاهرا فرموده شده که دجال یک آقای بی ریخت است که از خودش اداهای عجیب و غریب درمی آورد و در هر لباسی هم ظاهر می شود و دائما برای خودش تبلیغات می کند. ایشان اسم واقعی اش محمود است و ظهور هم کرده و دوباره به زور همه چیز را دستش داده اند و انتخابش کردند. حواس تان باشد از دوروبرش رد نشوید.

سوم: " دروغ گفتن حلال می شود": الآن نه تنها دروغ گفتن حلال شده و همین آقای دجال و رفقای او از صبح تا شب در صدا و سیما و نماز جمعه دروغ می گویند، بخصوص برنامه بیست و سی، بلکه آدم های درست و حسابی را می گیرند و زندانی می کنند و آنها را شکنجه می دهند و وادارشان می کنند اعتراف دروغین بکنند، آنهم جلوی ملت. یعنی نه تنها دروغ گفتن حلال شده، بلکه واجب هم شده و باید دروغ بگوئید تا آزاد شوید.


چهارم: " امانت ها را ضایع می کنند": به گفته آقای خمینی که خودتان احتمالا با ایشان آشنا هستید، رای مردم بزرگترین امانت است، الآن آقای رهبر و همین محمود دجال رای مردم که امانت بود ضایع کردند و معترضین را هم زندانی کردند و بعضی را کشتند، تازه، سیصد میلیارد دلار هم بیت المال دست همین آقای دجال امانت بود، که در عرض چهار سال بکلی ضایع کرد.

پنجم: " ربا بخورند": این یکی که اظهر من الشمس است، نه تنها رباخواری جریان دارد، بلکه اگر کسی پول ربا ندهد، ایکی ثانیه زندانی اش می کنند و تا وقتی پول را ندهد آزاد نمی شود. باور نمی کنید؟ اسم این کار " یوم الادا" ست، یعنی زندانی تا روزی که ربا ندهد، آزاد نمی شود.

ششم: " رشوه بگیرند": این مورد تقریبا همه جا هست. غیر از کارمندان دولت و پلیس و نماینده مجلس، تقریبا هیچ کسی را پیدا نمی کنید که رشوه نگرفته باشد. مثلا همین آقای محمود دجال، مبلغ ده میلیارد تومان از وزیر کشور خودش پول گرفته برای انتخابات و او را وزیر کشور کرده است. بقیه هم همینطوری هستند و کلا این مورد ملی شده و همه اینکاره اند. حتی حاج آقا مصباح و روزنامه کیهان و حاج آقا یزدی( البته اینها را شما نمی شناسید، ولی اگر بپرسید جریان شان را می گویند.) هر کدام میلیاردها تومان از افراد و دولت رشوه گرفتند.

هفتم: " دین را به دنیا فروشند": در همین هفته گذشته حدود چهل پنجاه نفر امام جمعه که مثلا خیر سرشان باید متدین باشند، بخاطر حقوق دولتی، رسما و علنا روی منبر به هزاران نفر از مردم دروغ گفتند. حتی مثلا هنرپیشه های سینما و تلویزیون( می دانم شما فیلم نگاه نمی کنید) بخاطر پول دروغ می گویند و خودشان را دیندار از نوع ممولی جا می زنند. یعنی هر کسی خودش را مسلمان از نوع ممولی نشان بدهد و بخاطر دولت دروغ بگوید به او پول می دهند.

هشتم: " مردم کم عقل را بر کارها گمارند": این یک مورد را که همه می دانند. شما اگر ضریب هوشی کابینه قبلی و کابینه فعلی و خود محمود دجال را اگر بگیرید، حضرت عباسی به شصت نمی رسد، حالا خودتان هر جور می خواهید از آنها تست بگیرید، اکثرشان یا دیپلم ردی هستند، یا مدرک تقلبی، هر جمله ای که می گویند ده تا غلط دارد و اصولا آدم های کم عقلی هستند و حساب و کتاب هم سرشان نمی شود.

نهم: " قطع صله ارحام کنند": اکثر افرادی که سر کار هستند، اصلا بچه و برادر و خواهر و پدر و مادر نمی فهمند، مثلا آقای خزعلی که خیلی هم ادعایش می شود که با شما ارتباط دارد، پسرش را زندانی کردند، آنهم بخاطر گفتن حق، عین خیالش نیست. همان آقای رهبر که دو تا برادرش بیست سال است جواب سلامش را نمی دهند، خواهر و شوهر خواهرش هم بیست سال از کشور بیرون شان کرده بود، که یواشکی برگشتند. تمام این آقایان بچه شان یا برادرشان را زندانی می کنند.

دهم: " از هوا و هوس پیروی کنند تا فساد زیاد شود": یک " ک" خدمت تان عرض می کنم که خودتان تا " کهریزک" بروید. یک آقای روحانی به اسم سالک، به چند نفر سرداران سپاه اسلام به اسم آقای نقدی و رادان و احمدی مقدم، که هر کدام یک من ریش دارند و تسبیح از دست شان نمی افتد، مجوز داده، و آنها دستور داده اند که در زندان کشور اسلامی، به زندانی اسیر زن و مرد مسلمان، تجاوز به عنف کرده اند. این که دلیل فساد، اما از آن مهم تر، وقتی یک نفر به اسم آقای مهدی کروبی( هم اسم خودتان است، اما فامیل نیست و عینکی است) ایشان علیه این فساد اعلامیه داده و نهی از منکر کرده، چهل نفر روحانی و امام جمعه به او فحاشی کرده اند. شما خودتان بگوئید، اگر خودتان این خبر را می شنیدید دق نمی کردید؟ حالا جدتان که از خلخال خانم های یهودی هم دق می کردند، اینها لواط و تجاوز به عنف کردند، عین خیال شان هم نیست، دراز دراز در شهر راه می روند.

یازدهم: " کشتار و خونریزی را کوچک شمرند.": در همین درگیری های اخیر، که یک گروه از مسلمانان در انتخابات شرکت کردند و رای شان توسط آقای محمود دجال خورده شد، یک روز مردم علیه ظلم اعتراض کردند، خب؟ تا اینجا که اشکال شرعی ندارد؟ تازه این مسلمانان هم که صدها هزار نفر بودند، هیچ اسلحه ای دست شان نبود. در یک روز 69 نفر از ملت را کشتند، و صدها نفر را زخمی کردند. بعدا رئیس پلیس گفته کسی در اثر ضرب و شتم کشته نشده. حتی یک خبرنگار از طرفداران همین آقای دجال، اسمش بیژن نوباوه است( خواهشا خودتان پدرش را دربیاورید)، گفته است: " نشنیدم کسی بمیرد." نه تنها کشتار و خونریزی را کوچک شمردند، بلکه اجازه تشییع جنازه و عزاداری به خانواده آنها را ندادند و در بعضی موارد جسد را هم تحویل ندادند.

دوازدهم: " سپاهی از ناحیه خراسان بیرون می آید و به جانب کوفه حرکت می کند": در این مورد والله خبر داریم که سپاه در خیلی شهرها از جمله خراسان خیلی کارها کرده و کشتار و خونریزی کرده اند، رهبر مملکت هم خراسانی است، ولی حالا این دقیقا با آن نشانه جور باشد یا نه، نمی دانم. با توجه به کل این موارد، فکر می کنم تا شما بیائید، بعید نیست که این سپاه به طرف کوفه حرکت کند.

آقا مهدی عزیز!

البته یک مورد دیگر هم بود که چون با نظر شما موافق نیستم، با وجود اینکه یک کمی نشانه اش وجود دارد، ولی به آن اشاره نمی کنم. منظورم فاطمه رجبی است که حالا بهتر است در مورد این یک نشانه شما کوتاه بیایید، چون مورد دارد.

به دلایل فوق، اینجانب سید ابراهیم نبوی از آن جنابعالی که امام بر حق زمان هستید خواهشمند است، آب دست تان است، بقول معروف بگذارید زمین و سریعا ظهور کنید تا این نشانه ها از بین نرفته و یا آنها را پاک نکرده اند. من یکی خیلی منتظرم و هر روز چند باری راست راستکی نه مانند ممولی چاخان در سازمان ملل، دعای فرج جنابعالی را از ته دل می خوانم.

سید ابراهیم نبوی، 23 مرداد 1388

فخرالسادات محتشمی پور همسر تاج زاده: من اعتراف می کنم

مصطفی جان ما که از تو کاملا بی خبریم و می دانیم تو را هم در بی خبری مطلق قرار داده اند از آنچه می گذرد و شنیده ام برایتان از بودجه بیت المال روزنامه های اختصاصی و کانال های تلویزیونی اختصاصی تدارک دیده اند که اخبار خاص بهتان برسد از بس نورچشمی هستید شماها. ولی خواستم بدانی که این روزها بازار اعترافات داغ داغ است. همه رفقا تند تند دارند اعتراف می کنند که کار برادران بازجوی طفلکی بعضا حفاظت اطلاعات سپاهی که به خاطر گرفتن اضافه کار سفره شان روز به روز رنگین تر می شود، آسان شود. خوب خدا را خوش نمی آید این برادرها هی نفس بزنند برای دریافت یک دو واژه که در کیفرخواست یا همان طومار افسانه ای چند متری یا کیلومتری مخمل نشان ثبت شود. حالا دو روز دیگر ماه مبارک رمضان و ماه نزول برکات و رحمت الهی می رسد و این طفلکی ها باید با زبان روزه هی صواب کنند . شنیده ام جز زبان مبارکشان بعضی اندام های دیگرشان هم برای گرفتن اعترافات به کار است و من به سهم خود اعتراف می کنم که اصلا دلم نمی خواهد زبانم لال دست و بالشان هم به زحمت بیفتد برای نوازش های برادرانه و خدای نکرده ما در پیشگاه خدا شرمنده این همه تضییع حق ناس بشویم.

مهربانم من هم طبق سنت رایجه زمان انتظار آن منجی عدل گستر که هرقسم عمل شنیعی به اسم مبارک اسلام حلال و تمسک به سیره نبوی حرام شرعی اعلام شده است می خواهم در بارگاه تو که شریک زندگی منی تا ابد و بهتر از هرکس دیگری می توانی مهر تأیید بر گفته هایم بزنی و در محضر ملت شریف ایران که خدمتگزاری شان در حدوسع و توانم همیشه برایم بزرگترین افتخار بوده اعتراف کنم که :

- اول از همه اشتباه کردم در یک خانواده معتقد و پایبند به مذهب و انقلابی و فهیم به دنیا آمدم . یعنی از بای بسم الله کار خراب است دیگر خودت تا تای تمتش را بخوان!

- اشتباه کردم بی خود و بی جهت بدون داشتن ریگی به کفش برای تحصیل در کلاس سوم ابتدایی از مدرسه نرگس به مدرسه رفاه رفتم تا از همان بچگی در محیطی مشکوک که محل پرورش خرابکاران ضد شاه بود درس بخوانم و چشم و گوشم باز شود و چیزهایی که مجاز به فهمیدن آن نبودم بفهمم. البته ناگفته نماند نصف تقصیرها هم گردن شهید رجایی بود که مارا که بچه ای بیش نبودیم، بیخودی تحویل گرفت و در همان بدو امر استعدادهایی را با آن شمّ قوی سیاسی کشف نمود و ... شد آن چه نباید می شد.

- اشتباه کردم بعد از بسته شدن مدرسه رفاه توسط ساواک شاه، از مدرسه ای که به دلیل اختناق رژیم ستم شاهی در آن برای بچه مچه ها امکان سخن گفتن و خرابکاری و شعار آزادی خواهی دادن نبود،‌ خیره سرانه کوچ کردم به مدرسه علوی که کمی تا قسمتی می شد یواشکی دور از چشم خانم مدیر خرابکاری کرد و شیطنت کرد و تظاهرات کرد و خوب البته خانواده هم بی تقصیر نبودند در قبول خواهش ما که بچه ای بیش نبودیم و اشتباه کردم در نوشتن انشاهای آنچنانی که باعث مشکلات برای خانم معلم و مدیر و اذناب مدرسه اسلامی ما می شد و اعتراف می کنم که در روزهای آغازین انقلاب حقم بود که به خاطر شلوغ کاری و خرابکاری و غیره پرونده ام را بگذارند زیر بغلم و بگویند خانم بفرما بیرون. ما سری رو که درد نمی کنه دستمال نمی بندیم و حقم بود که برای کل کل کردن با مجاهدین و چریکهای اقلیت و اکثریت و توده ای ها که گیس و گیس کشی راه می انداختن تو مدرسه ها به جای درس خوندن باز دوباره آواره کردم خودم رو و رفتم یک مدرسه دیگه که هی در ورزش صبحگاهی شعار وحدت بدهیم و کلی کارای بی خودکی دیگه بکنیم و البته اولیای مدرسه هم بی تقصیر نبودن در این رفتار بی شرمانه ما که حالا باعث سرافکندگی و بی آبروییمان شده .

- اشتباه کردم که گول خوردم و شدم عضو بسیج بیست میلیونی و دختران زینب و گروه مقاومت بسیج رو در همان آغاز جنگ تحمیلی در محله خودمان راه انداختم و آموزش اسلحه شناسی و امداد و کلاس های عقیدتی و اخلاق و غیره و غیره در کوچه محله و پاس شب و حضور در جمع اجانب به بهانه پاسداری از خاک و میهن و از همه بدتر تغییر امام جماعت مسجد فائق که با کلی اصرار و التماس از آقای حسینی اخلاق در خانواده که آن موقع این برادر طائب پاسدار هنوز دامادش نبود و تو هم هنوز داماد پدرجان من نبودی و ما ( من و برادر طائب) هردو هم سال بودیم و من انقلابی بودم و نمی دانم او چی بود و فکر کنم آه آن امام جماعت پیرمرد طفلکی قبلی که تنها ایرادش این بود که انقلابی نبود مرا گرفت که آخر عمری بیفتم گیر خباثت های داماد آقای اخلاق درخانواده و شاید هم تقصیر خودت بود که در هر مجلس و محفلی که اون برادر رو گیر میآوردی هی نصیحت می کردی مشفقانه غافل از این که برادرها همیشه ابزار ثبت و ضبط دارند و مشفق و خائن و خادم هم برایشان فرقی نمی کند برای خوش خدمتی همه کار می کنند طفلکی ها ولی نه نه نه تو اصلا از این مسئله غافل نبودی و با علم به این که همه دیوارها موش هایی با گوش های گنده عجیب غریب دارد نصیحت می کردی تا برسد پیام مشفقانه ات به جایی که باید برسد.

- اشتباه کردم: این یک فقره رو با عرض معذرت از شما مجبورم بگم دیگه به خوبی و بزرگواری خودتون ببخشید شما. اشتباه کردم که خواستگارهای بازاری و کارخانه دار طفلکی رو تنها به خاطر داشتن پول و (جسارت نباشه نداشتن فکر و رای و نظر) رد کردم و به جوانک دانشجوی بی پول یک لا قبایی که مخلص امام بود و تو کمیته کار می کرد و تو دم و دستگاه امام جمعه بود و از همون نوجوانی کله ش بو قرمه سبزی می داد بله گفتم اونم در حضور بزرگواری مثل امام قربانشم بروم ولی خوب در این زمینه خیلی ها خطا کار بودن که من مجبورم با عرض شرمندگی نامشونو ببرم که خدای نکرده برادران بازجو دوباره به زحمت نیفتن برای گرفتن اعترافات عمیق : 1- خواهرجان که واسطه این عمل خیر بود و اون قوم و خویششون که تصادفی در مسجد مادر شما رو رؤیت کرده بود و پا پیش گذاشته بود برای معرفی یک دختر حزب اللهی که به درد دانشجوی یک لا قبای حزب اللهی مثل شما بخوره دیگه .2- پدرجان که به ما دختر ته تغاری خانواده که رسید به جای این که دایره تحقیقاتشون رو بیشتر کنن فقط به تأییدیه دایی جان شما مشهور به حاج آقا فاضل که دوست دیرین عموجان من بودن و از اون مهم تر به تأییدیه امام جمعه وقت آقا سید علی خامنه ای که در مراحل تحقیق فرموده بودن: «مصطفای خودمونو می گین من اگه دخترداشتم خودم بهش می دادم»، اکتفا کرده و گول خوردن و مارو دادن به شما بی هیچ عذر و بی بهانه دیگر .3- مادر جان که عجز و لابه هاشون رو ادامه ندادن تا منو از ازدواج با یک جوانک یک لاقبا که نه آینده روشنی داره و نه تکلیفش با زندگیش معلومه منصرف کنن و مارو همینجوری الابختکی سپردن به خدا4- دایی جان شما که بی خودی از شما هی تعریف کردن و این بساط رو به بار آوردن 5- آقای خامنه ای که نه تنها بی خودی از شما تعریف کردن و پدرجان رو در زدن مهر تأیید به یک خواستگار یک لاقبا مطمئن کردند بلکه واسطه گرفتن وقت از امام شدند برای خواندن خطبه عقد و پیوند ابدی ما ( این فقره رو من کلی فکر کردم بیارم جزو اعترافات یا نه بعد دیدم برادرای طفلکی منو به قرآن قسم دادن که راست بگم و من نمی تونم دروغ بگم خوب)6- آقای محتشمی پسرعموجان ما که تبعید 15 ساله به نجف همراه امام هم متنبهشون نکرد برای دست برداشتن از ولایت و سفت و سخت چسبیدن به دامان پربرکت ایشون و گوش به فرمان بودن در همه مأموریت ها از ابتدای انقلاب تا پیروزی، تا اون حادثه شوم ترور در سفارت سوریه حین مأموریت که دستهاشونو دادن در راه خدا و تا همین امروز که حاضر به قدم از راه حق بیرون گذاشتن و دروغ گفتن نیستند . خوب ایشونم بی تقصیر نیستن چراکه وقتی که از امام گرفتند زودتر بود و ما که هول بودیم اون وقت آقای خامنه ای رو بخشیدیم به یک زوج مشتاق دیگه 7- خیلی های دیگه که اگه برادرا صلاح دونستن قول می دم اسامی شونو بنویسم در همان لیست های سیاه معروف که می دن به همه کسانی که احظار می شن این روزها سیه ترش کنن .

- اعتراف می کنم که نسنجیده، تنها نصیحت امام رو که «با هم ساختن» بود در زندگی مشترک به گوش گرفتم و آنی به خودم اجازه ندادم به خاطر راحتی خودم و بچه ها مانع این همه ایثار و از خودگذشتگی تو در زندگی فردی و خانوادگی ت بشم و این طور خدمتگزاری برای مردم و انقلاب و امام بی مزد و منت و حالا شرمنده م چون اگر مانند خیلی همسرجان های دیگه من از تو دائم پول و طلا و جواهر و خواهش های مدل به مدل مادی داشتم تو هم به جای این کارای بد (خدمتگزاری) می رفتی دنبال پول درآوردن و مثل بچه های خوب یک زندگی راحت برای خانواده ت درست می کردی و انواع و اقسام درد و مرض هارو هم نمی گرفتی عزیزم . الهی دردت به جانم (‌اینجا دیگر من از فرط ندامت و گریه و زاری بی حال شده و از برادران رخصت می خواهم تا لختی مرا رها کنند تا حالم سرجایش بیاید شاید به صرف لیوانی شربت بیدمشک)

-اعتراف می کنم که همه خاطرات تو از بزرگانی که افتخار هم رزمی با آنان را در عرصه خدمت داشتی بویژه شهید رجایی که در آن جلسه تاریخی سازمان ملل تو و بهزاد نبوی همراهیش کرده بودی با این که برای من با توجه به شناخت نسبی که از آنان داشتم باورکردنی بود را حالا باید تکذیب کنم و همه عکس ها و اسنادی که از همراهی و خدمت و تلاش های شبانه روزی ات در خانه داشته ایم ( آن هایی که برادران فرصت نکردند به عنوان مدارک مجرمیتت از خانه ببرند) معدوم کنم تا مبادا کار برآنان سخت شود و مجبور به تخفیف مجازاتت شوند.شرمنده تو که خود شرایط مرا درک می کنی عزیزتر از جان. و تازه یک خاطره که برای توجیه آن سیگار کشیدن های یواشکی و دور از چشم من هی تعریف می کردی از زمانی که در ستاد نماز جمعه بودی و آقای خامنه ای از تو می خواسته اند که برایشان سیگار آْتش کنی چون برای ترک سیگار، قسم خورده بوده اند که خود این کار را نکنند!!! می بینی بی خود نیست می گویند ریگی به کفش داری حالا آدم می خواهد سیگار بکشد چرا هی کار بدش را توجیه کند. دلم می خواهد وسط این اعتراف نامه یک سوال هم بکنم: این برادرها سیگار می کشند؟ نکند تو را معتاد کنند این دیگر خط قرمز زندگی ماست که نصیحت امام عزیز را هم ممکن است تحت الشعاع قرار بدهد. گفته باشم .

- حالا که فکرش را می کنم می بینم چقدر این اعتراف کردن سخت است و این مسیحی های طفلکی چقدر اعمال شاقی انجام می دهند در کلیسا برای خریدن یه وجب از بهشت. من اگر بخواهم نوشتن این اعتراف نامه را ادامه بدهم تا صبح قیامت طول می کشد حالا خوب است مختصرش کنم و بگویم آهای جماعت آهای برادران که از فرط مهربانی همه ش مواظب دین و قیامت مردم هستید خیلی دستتان درد نکند که ما را یاد مرگ و آخرت و گور و نکیر و منکر می اندازید . عجالتا این یک شهادتین را از ما بپذیرید و بدانید که پیامبرمان محمد (ص) و امام و مولایمان علی(ع) است و به کتاب معتقدیم و به معاد معتقدیم و به میزان و به همه آن چه در کتاب الهی آمده است و به عقاب الهی که این روزها بیش از همیشه معتقدیم. حالا این آخر سری یک جواب از شما می خواهم : شما هم به آخرت معتقدید؟؟؟!!!

شرط های صادق لاریجانی برای آغاز به کار؟

در حالی که مراسم معارفه ی صادق لاریجانی که قرار بود امروز شنبه برگزار شود، لغو شد، برخی منابع از شرط هایی خبر می دهند که وی برای شروع به کار خویش قرار داده است.

برخی منابع قضایی گفته اند که آقای صادق لاریجانی شروع به کار خود را به اتمام کار دادگاه متهمان به اصطلاح "انقلاب مخملی" در دوره آقای شاهرودی منوط کرده و گفته است که اگر قرار باشد در زمان مسوولیت او دادگاه ادامه یابد، متهمان را آزاد خواهد کرد.

نظر خاص آقای لاریجانی در مورد ادامه کار دادستان عمومی و انقلاب تهران، عامل دیگر تاخیر در مراسم معارفه و تودیع قوه قضاییه بوده است.

اخبار رسمی حکایت از آن دارد که این مراسم در روز دوشنبه برگزار خواهد شد، اما اگر علل نخستین تاخیر در برگزاری این مراسم تا روز دوشنبه نیز پابرجا بمانند، معارفه آقای لاریجانی باز هم به تاخیر خواهد افتاد.

نام صادق لاریجانی از چندین ماه قبل به عنوان گزینه اصلی تصدی ریاست قوه قضائیه در رسانه های ایران مطرح شده بود و برخی رسانه ها به گمانه زنی پیرامون افرادی که آقای لاریجانی را در مدیریت دستگاه قضایی ایران همراهی خواهند کرد می پرداختند.

از جمله تازه ترین گمانه زنی حاکی است غلامحسین محسنی اژه ای وزیر برکنارشده اطلاعات و محمد جهرمی وزیر کار دولت نهم و همچنین عباسعلی کدخدایی سخنگوی کنونی شورای نگهبان پس از معارفه صادق لاریجانی به قوه قضائیه خواهند رفت.

ناپدید شدن سه زندانی افشاکننده‌ی شکنجه

سه زندانی که در زمان بازدید نمایندگان مجلس از زندان اوین، از شکنجه‌ی بازداشت‌شدگان پرده برداشته بودند، از بند عمومی به جای نامعلومی منتقل شده‌اند.

این سه زندانی به نام‌های عباس بیگدلی، رضا رستگار و مجید مقیمی که در زمان حضور آقای بروجردی و دیگر نمایندگان، آثار شکنجه بر روی بدن خود را به آنها نشان داده بودند، پس از آن روز از بند عمومی خارج شده‌اند و تا به حال خبری از محل نگهداری آنها به دست نیامده است.

مصاحبه با تلویزیون در ازای کارت شارژ ایرانسل یا سعت مچی!!!

امروز صبح میخواستم برم میدان توپخانه ( برای خرید فیتور ال ام بی و سوییچر ماهواره ) از میدان هفت تیر سوار مترو شدم و در میدان توپخانه پیاده شدم و تا از ایستگاه اومدم بیرون یک آقایی اومد جلو گفت آقا مصاحبه میکنید . گفتم باکی و درباره چی ؟ ( خودش تنها بود و دورو برش هم دوربین و میکروفونی نبود ) گفت : ما از صدا و سیما هستیم و میخواهیم گزارشی تهیه کنیم درباره نقش منفی اغتشاشات اخیر در جامعه و همچنین رضایت مردم از نحوه برگزاری دادگاه اغتشاشگران و در ادامه گفت اگر مصاحبه کنید به انتخاب خودتون بعنوان هدیه شارژ 5000 هزارتومانی ایرانسل یا یک عدد ساعت مچی اهدا میکنیم . سریع پریدم توی حرفش گفتم اولا چون از صدا و سیما هستید اصلا باهاتون مصاحبه نمیکنم اونم بخاطر این موضوع چرت و پرت و در ثانی اون شارژ ایرانسل و ساعت مچی بخوره توی سر ضرغامی و همه کارمندای مزدور صدا و سیما . طرف حسابی جا خورد گفت آقا چرا توهین میکنید . گفتم من تازه دهانمو باز نکردم وگرنه لیاقت شما ها خیلی چیزهای بیشتر از این هست . طرف که دید من حسابی شاکی هستم سریع بطرف خیابان باب همایون ( خیابان جنب ایستگاه مترو ) حرکت کرد و رفت توی یک ماشین پاترولی که آرم صدا سیما روی درب جلوش بود نشست . من هم رفتم قسمت شمالی میدان توپخانه ( معروف به پشت شهرداری ) لوازم مورد نیازم رو خریدم یه چرخی هم زدم و برگشتم سمت ایستگاه مترو که بسمت میدان هفت تیر برگردم دیدم همون یارو و یک فیلمبردار و یکی از گزارشگرای نه چندان معروف صدا و سیما در حال مصاحبه با یک بنده خدایی هستند که از چهرش نشون میداد از اون ببو گلابی های دو نبش هست و هرکی هم از جلوی اونها رد میشد یک هووووویی میکشید . خلاصه الان دیدم خبر 30/20 داره اون گزارشی رو که صبح ضبط کرده بودنو پخش مکنن . دلم بحال این مصاحبه شونده ها خیلی میسوزه که بخاطر یک شارژ 5000 تومانی ایرانسل یا ساعت مچی حاضرند هرچی بگن و خودشونو توی در و همسایه مضحکه کنند .

تعداد بازدیدها

جستجو در این وبلاگ

بايگانی وبلاگ