احمدی نژاد خامنه ای خاتمی خرداد انتخابات سیاست ایران اغتشاش انتخابات میر حسین موسوی امام خمینی انقلاب مخملی صدا سیما کامران نجف زاده افشین قطبی مهدی کروبی میمون روز قدس صانعی نمایشگاه پلیس مبارزه رزمی مختلط نرگس کلهر بابک داد بالاترین 13 آبان

۲ آبان ۱۳۸۸

پرینت اس.ام.اس در سلول انفرادی

وقتی حریم خصوصی افراد مورد هجمه قرار می گیرد، دردناک ترین شکنجه است، روزی که مطلع شدم چه چیزهایی از خانه ام برده اند، این که عکس های همسر و دخترم در دستان نامحرم وبیگانه است، سختترین لحظات برای مرد غیرتمند دینی است، به بازجو گفتم: " ابن سعد وقتی ابا عبدالله(ع) فرمود: چرا به خیام حمله می کنید من که هنوز زنده هستم، فرمان داد بازگردند و به خیام حمله نکنند، اول کار حسین(ع) را تمام کنند و ...، اما هر بار به این فکر می کنم که بی جهت حریم خانواده را شکستند و عکسها و فیلم های خانوادگی مرا بردند، قلبم درد می گیرد، جواد از پرینت sms ها در انفرادی می گوید، خواندنی است:


جرج بوش و پرینت sms !

مدت زیادی است که در سلول انفرادی اسیر شده وروز و ماه و سال را از دست داده ام ، راستش را بخواهید دچار فراموشی شده ام، مطمئن هستم که دنیای بیرون هم مرا فراموش کرده است . گاهی اوقات احساس می کنم مانند رابیسون کروزو در جزیره تنهایی افتاده ام، مدت زیادی است از شکنجه های روحی و روانی و بازجویی های طولانی تا پاسی از نیمه شب ( گاهی اوقات تا 3 بعد از نیمه شب) خبری نیست، دلم برای بازجوها تنگ شده، نکند برایشان اتفاقی افتاده که دیگر یادی از این حقیر نمی کنند. روزها در سکوت کشنده ای سپری می شود چهار بار درب سلول باز میشود سه بار برای تحویل جیره روزانه و یک بار برای فرستادن به 15 دقیقه هواخوری، دیگر اتفاقی نمی افتد . ولی عجب سق سیاهی دارم، آخر چرا به یاد بازجوها افتادم، دوباره بازجوئیهای بی سرو ته شروع شد.

روزی مرا به اتاق بازجویی بردند بازجوی محترم- آقای هاشمی - نشسته بود و پرینت هایی در دستش بعد از احوال پرسی می گوید به پرینت اس ام اس هایت نگاه کن و در این اوراق بازجویی بنویس هر اس ام اس را برای چه کسی و به چه دلیلی فرستادی ! من کمی شوکه شده ام وای بر من، اینها تمام اس ام اس های مرا از سال 1386 تا آخرین اس ام اس پرینت گرفته اند، خدای من اینها حتی به خصوصی ترین مسائل انسانها هم کار دارند معلوم نیست کدام از خدا بی خبری اجازه چنین کارهای زشتی را به آنها می دهد. خلاصه ساعات طولانی بازجویی شروع میشود و صفحات مکرر و توضیحات بنده برای هر پیامک. بلاخره در مورد یک پیامک صبر خود را از دست می دهم. بازجو می پرسد چرا آقای خزعلی عید غدیر را به شما تبریک گفته و من در جواب می گویم از او رشوه گرفته بودم تا برایش کاری انجام دهم. او خنده ای می کند و می گوید جدی باش! در پاسخ گفتم آخر مسلمان تبریک عید غدیر کجایش مبهم است که اینطور سئوال می کنی ؟! وقتی سئوال غیر منطقی است پاسخ به مراتب غیر منطقی تر خواهد بود . ( جواب های ، هوی است ) این جهان کوهست و فعل ما ندا.

خلاصه پس از ساعات بسیار زیاد بازجویی و شکنجه اعصاب و روان تمام میشود از بازجو می خواهم خاطره ای و جمله ای را بعنوان حسن ختام برنامه بگویم، با خنده تلخی می گوید بگو. برایش خاطره حمله 11 سپتامبر به برجهای دوقلو را یادآوری می کنم و می گویم به یاد دارم بعد از آن حمله جرج بوش گفته بود برای جلوگیری از حملات تروریستی احتمالی ایمیلها و مکالمات تلفنی و ... را کنترل خواهیم کرد .این موضوع در رسانه های دنیا و ایران واکنش شدیدی را به همراه داشت که این عمل مغایر با اصول آزادی های فردی و ... بوده است و بازجو می گوید خب ادامه اش را بگو ؟ و من می گویم شما ها روی جرج بوش را هم سفید کردید !! در پاسخ خنده تلخی به من می کند و می گوید به سلولت برگرد . متهم ردیف دوم پرونده پالیزدار -جواد ترابی
منبع: سایت دکتر خزعلی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

تعداد بازدیدها

جستجو در این وبلاگ

بايگانی وبلاگ